ثانیه

وچند ثانیه غفلت حضور هستی ماست.(اشاره به داستان حضرت آدم و هوا)

ثانیه

وچند ثانیه غفلت حضور هستی ماست.(اشاره به داستان حضرت آدم و هوا)

ازدواج: آرامش ،ازدواج ،زندگی

عشق به همان اندازه که یک احساس است یک مفهوم نیز هست. تعریف و انتظاراتی که شما از عشق دارید به نحو چشمگیری به شریک زندگی که جویایش هستید و احساس خشنودی و لذتی را که از کنار او بودن می طلبید  بستگی دارد. از آنجا که نظر شما در مورد عشق معمولا انعکاسی است از رفتاری که پدر و مادر و به طور کلی سرپرست با شما داته و یا رفتاری که شما با آنها داشته اید بنابراین کشف و نگرشی به آن رفتارها نکات بسیاری را آشکار خواهد ساخت. اگر پدر و مادر شما الگویی از عشق کمال یافته را به شما منتقل کرده باشند احتمال این که شما نیز عشقی منطقی و پخته را تجربه کنید بالا می رود اما اگر این الگو,الگوی ناقصی باشد به احتمال زیاد به سوی همسری کشیده می شوید که ظاهرا با پدر مادرتان تفاوت زیادی داشته باشد.الگو های دوران کودکی شما می توانند پاسخ این سوال شما را بدهند که چرا شما لطمه دیده همچنان به عشق ورزی نسبت به همسری که از کرده خود پشیمان نیست و توبه ای نکرده ادامه دهید و چرا شما عهد شکن به سوی معشوقتان کشیده می شوید. شما همسر لطمه دیده ممکن است بخواهید در یک رابطه غیر راضی کننده باقی بمانید چرا که این همه آن چیزی بوده که به عنوان کودک می دانستید و این همه آن چیزی است که تا به امروز به عنوان  عشق می شناسید شما که در دام گذاشته گرفتار شده اید نمی توانید صلاح خود را ازآموخته های پدر و مادرتان تشخیص دهید چون نمی توانید اقرار کنید که چه بی توجهی و آزاری در حق شما می شود بنابراین در کنار کسی باقی میمانید که هیچ گذشت و جبرانی در قبال شما و خوبی هایتان نمی کند.ممکن است شما همسر عهد شکن به این خاطر که شریک زندگی تان نتوانسته آن چیزهایی را که در گذشته از آنها محروم بودید به شما بدهد از دستش دلخور و عصبانی باشید و برای بر آورده کردن این نیازها به منبع دیگری پناه ببرید و اینده خود را بدون قید و شرط به دست کسی بسپارید که شناخت چندانی از او ندارید.شما به جای این که به علت های بروز سر خوردگی و ناامیدی در همسرتان پی ببرید و این که چگونه در رفع این کشمکش های درونی بکوشید در جستجوی چیزی بیرون از وجود خودتان هستید تا او را به عیبی متهم سازیدو یا خود را در اختیار آدم جدیدی قرار دهید , فکر می کنید این بار احساساتتان متفاوت است و این که این احساسات آتشین و به قول خودتان متعالی شما عقل از سرتان ربوده و تا مدتی باور دارید که این بار جریان نسبت به گذشته به گونه ای

دیگر است. شما برای شور و هیجانات درونی تان به قدری معجزه گر دست یافته اید و فکر می کنید تا به حال چنین احساسی نداشته اید, مطمئن هستید که این شخض که به ظاهر با تمام افرادی که پیش از این از آنها زخم 

 خورده اید متفاوت است ان حس واقعی تان که تمام عمر در ارزویش بودید را با تمام وجود به شما تقدیم می کند؟ تنها چیزی که باورتام می شود همین است اما آن چه شما را تا این حد مشتاقانه به سوی معشوق می کشاند و چنین حالتی را در شما به وجود می آورد به احتمال زیاد عشق به طور کامل نیست بلکه جریان نیمه تمامی از دوران کودکی و امید به رهایی از تمام محرومیت ها و عذابها ی گذشته است اما حالت دیگری نیز وجود دارد به این شکل که به طور مثال شما همسری را برگزیده اید که این امکان  را به شما می دهد تا خود را به گونه ای مثبت تر و ارضا کننده تر از دوران کودکی خود تجربه کنید.در این روابط که با این حالت به وجود می آید درگیری کمتری سر مشکلات گذشته رخ خواهد واین حالت مدت بیشتری دوام خواهد داشت .البته شاید سر انجام از همسرتان جدا

 شده زندگی با معشوق را انتخاب کنید. عشق قابل تغییر یافتن است و به همان ترتیب یکی از آزمون های مهم برای تغییر در زندگی است که این امکان را به شما می دهد تا در خود تحولی ایجاد کنید. اما پیش از آن که از همسرتان جدا شوید توصیه می کنم با دقت بیشتری به برخوردها دعواها و نا امیدی ها خود گوش فرا دهید .پیش از آن که فرار کنید بهتر است از خود بپرسید آیا فرار از این رابطه راهی منطقی برای خودشناسی است؟ یا صسرفا بهانه است برای گذشتن از کنار مشکلات حل شده دوران کودکی من؟ اگر برای

 انتخاب شریک خود هیچ توجه و تفکری نشان ندهید به طور حتم در زندگی دلزدگی و سرما خوردگی را تجربه خواهید کرد . پس از آن ناچارید برای بهبود این رابطه به سختی تلاش کنید و اگر غیر از این فکر هنوز دارید خود رافریب می دهید. 

راههای کسب آرامش                                                        

1-  جلوی کریه خود را تگیرید و گهگاهی گریه کنید.

2- افراد آرام دائم  به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت

 برد.

3- حداقل روزی 15 دقیقه را در سکوت کامل بگذرانید و به آنچه که می خواهید در زندگی به دست آورید فکر کنید.

4- هنگامی که احساس می کنید ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن

 سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.

5- به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند. زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.

6- سعی کنید به داشته های خود قناعت کنیدو در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.

7- اکسیژن باعث می شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس در محل زندگی و کار خود گیاه نگاه دارید.

8- این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی داردو

 پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.

9- شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است . پس شوخی طبع باشید.

10- لحظات زیبای زندگیتان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی

 به آن نگاه کنید تا به یاد

 بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.

11- آرام سخن گفتن باعث می شود ظربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب آرامش

 بیشتری به شما می دهد.

12- شاد کردن دیگران باعث می شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.

15- هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و اجاره بدهید از شر فشار زمان نجات پیدا کنید.

16- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد واثرات مسافرت پس از برگشت به

 خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.

17- دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شاد کردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.

18- سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه ای تخلیه کنید . مثلا به بالای پشت بام بروید و فریاد بکشید

19- لباسهای راحت و گشاد باعث آرامش می شوند.

20- سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید. زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی می

 شود.

                       

ده روش برای معذرت خواهی                                                                           

           

 وضعیت این گونه می باشد.سکوت....... جوابهای سربالا......پریشان خاطری........ در این شرایط می خواهید

 موی سر خود را بکنید. واقعا دیگر فکری به ذهن تان نمی رسد که چه بکنید.عذر خواهی از همسر یا نامزدتان

 ممکن است مشکل به نظر برسد بخصوص زمانی که بر سر مسئله یا موضوعی با هم چندین بار مخالفت مرده

 باشیدو ممکن است در خود توان گفتن متاسفم را نبینید. هر چند هر کاری را که فکر می کردید به او می فهماند

 از کرده خود پشیمان هستید را انجام داده اید.

این مطالب چندین روش جهت عذر خواهی مطرح شده است این به روش ها حل و فصل نمودن اختلافات و عبرت

 گرفتن از تجارب خواهد انجامید.

1- انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید

در مجادله ای که هر دوی شما تصور می کنید حق با شماست و مشکل مربوط به طرف مقابل می باشد به ویژه

 اگر قبلا نیز مکررا بر سر موضوع فعلی بحث کرده اید, لطفا انتقاد همسر خود را با روی باز و به راحتی گوش کنید.

2- آنتراک دهید

در اوج بحث فشار خونتان بالا می رود و تپش قلبتان بالا می رود و ممکن است چیز هایی بگویید که لزوما بیان آنها

 منظوری ندارید . همیشه به مکانی خلوت نیاز دارید که در آن از هم جدا شده آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید.

3- گذشته  را یاد آوری نکنید

به چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید . اتش آور معرکه شدن راهی به جایی نخواهد برد و با

 فراموش کردن گذشته زودتر به توافق می رسید.

4- به او بگویید که دشمن اش نیستید

اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می کنید و همسرتان به یکباره صدایش را بالا برده و از کوره در می رود کافی

 است به طرفش رفته و او را نوازش کنید دست خو را به آرامی در دستش قرار دهید تا بفهمد که این مجادله بی

 اهمیت است.

5- محیط دور برتان را درست کنید

محیط اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما دارد. عصبانیت یک احساس خشن است اما با مراقبت همراه با

 توجه محبت آمیز همیشه می توان آن را کنترل کرد.

6- مشکل ترین کلمه را به زبان بیاورید

یک عذر خواهی واقعی می تواند یکی از دشوارترین پیشنهاداتی باشد که ما ارائه می دهیم! بر خلاف تصور

 عموم همه افراد قادر به زبان آوردن این کلمه بوده و تا به حال هیچ کس بعد از گفتن آن غش نکرده است.

7-  جمله ای دلپذیر به او بگویید

گاهی اوقات فراموش کردن حرفهای آزار دهنده کسی که دوستش دارید مشکل به نظر می رسد اما اگر چیزی

 قابل تعریف را با آن بیاموزید روبه رو شدن با مسائل بسیار آسان تر خواهد شد.

8- بگویید که دوستش دارید.

هنگامی که می خواهید به حالت اشتی و صلح برگردید به دوستتان بگویید که دوستش داردی. اطمینان دادن در

 مورد این موضوع که احساس شما نسبت به همسرتان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد,بسیار

 خوب است.

9- برای عصر برنامه ریزی کنید

بعد از اینکه در خانه اوضاع آرام شد برای آزاد شدن فکرتان از مجادله برای انجام فعالیت تفریحی آماده شوید اگر

 همسر یا نامزادتان قبلا برای رزرو بلیط سینما یا هر چیزی اقدام می کرد این بار شما پیش قدم شوید و این کار را

 انجام دهید.

10- ببخشید و فراموش کنید

عذر خواهی تنها به این معناست که بگویید متاسفید بلکه باید آن اتفاق را برای همیشه فراموش کنید. در حقیقت

 فراموشی باعث می گردد که مسئله مورد نظر راه بازگشت و سرایت دوباره به رابطه تان را نداشته باشد.

             

چند پند زندگی از امیر المومنین

 


1- راستگو باشید.

2- با مردم مودبانه برخورد کنید.

3- خدمتگزار مردم باشید.

4- درکار خیر تاخیر نکنید.

5- پشتکار داشته باشید.

6- خشم و عصبانیت خود را کنترل کنید.

7- غیبت نکنید.

8- دنبال انتقام گرفتن و تلافی نباشید.

9- در مقابل سختی ها مقاوم باشید.

10- دنباله روی نفستان نباشید.

11- از حسادت بپرهیزید.

12- متکبر نباشید.

13- در همه موارد با اخلاص و بی ریا باشید.

14- از مواضع تهمت دوری کنید.

15- در زمان قدرت ببخشید.

16- در معاش اعتدال را رعایت کنید.

17- در سلام کردن اولین فرد باشید.

18- قبل از جواب دادن فکر کنید.

19- همیشه لباس های مرتب و پاکیزه بپوشید.

20- به والدین خود احترام بگذارید

21- با همسرتان خوشرو باشید.

22- مهمان خود را تکریم کنید.

23- در حق مردم مشفق باشید.

24- به عهد و پیمانتان وفادار بمانید.

25- از غریبه ها دلجویی کنید.

26- به عیادت بیماران بروید.

27- با یتیمان مهربان باشید.

28-به مظلومان کمک کنید.

29- برای مسکینان ایثار کنید.

30- قبل از انجام هر کاری روی آن فکر کنید.

31- در برابر مغلوبانتان جوانمرد باشید.

32- در مقابل جاهلان ,ملایمت به خرج دهید.

33- عادلانه قضاوت کنید.

34- با نیکان مصاحبت کنید

35- شکرگزار خداوند باشید.

36- به خدا توکل کنید.

37- بندگیش را تمام و کمال به جای اورید.

38- در راه دین خدا جهاد کنید.

39- در زمان نیل به مقام و منصب خدمت به مردم را در راس کارها قرار دهید.


سبک زندگی و جهانی شدن

مروری بر تحولات سبک زندگی در غرب این پرسش را می سازد که آیا جوامع غیر غربی از جمله  جامعه ایران نیز در حال گذران همان تجربه فرهنگی است که جهان غرب است یا خیر؟  بسیاری با استناد به این مشابهت ها "نظریه غربی شدن" یا آمریکایی شدن کشورهای غیر غربی از جمله ایران را مطرح می سازند. در این مقاله، به بررسی انتقادی این نظریه می پردازیم. استدلال ما این است که اگرچه شباهت بسیاری از نظر سبک زندگی بین ایران و غرب وجود دارد اما این شباهت ها به معنای همسان شدن فرهنگ ایرانی و غربی نیست، همان طور که قبل از تحقق تحولات سبک زندگی مدرن امروزی نیز شباهت های زیادی بین سبک زندگی ایرانی و غربی وجود داشت اما هر دو جامعه ایران و غرب فرهنگ های متفاوتی داشتند. برای بررسی این موضوع ابتدا به بررسی مفهوم سبک زندگی و رابطه آن با جهانی شدن می پردازیم. سپس تفاوت های میان فرهنگ ایرانی و غرب را بررسی می کنیم. 

"سبک زندگی"[1][1]اصطلاحی است که از 1939 به بعد در زبان انگلیسی رواج یافته است[2][2] و به نظر می رسد تا پیش از آن جامعه و فرهنگ غربی نیازی به این مفهوم نداشته است. امروزه این اصطلاح کاربرد عامیانه زیادی در زبان انگلیسی دارد و بیشتر برای توصیف نوع و گونه خانه و اسباب و اثاثیه ای که فرد آن را "مطلوب" یا "ایده آل" خود می داند و به کار می برد گفته می شود.[3][3]از اینرو فروشندگان لوازم خانگی و بنگاه های مسکن در آمریکا و اروپا وقتی می خواهند با آب و تاب کالا و خانه ای را به فروشنده تحمیل کنند، اغلب این واژه "لوکس" را به کار می برند تا به مشتری نوعی حس اشرافیت الغاء کنند و ضمناً جنس خود را "ایده آل" مشتری نشان دهند.[4][4]  از این نظر، این اصطلاح برای توصیف و بیان تلقی فرد از زندگی یا زندگی ایده آل که معمولاً در فعالیت ها، علایق و نگرش هایش منعکس می شود به کار می رود.

اما در تعریفی ساده و کلی تر می توان سبک زندگی را"شیوه زندگی"[5][5]یا به نحو دقیق تر الگوها و شیوه های "زندگی روزمره" تعریف کرد که نه تنها شامل الگوهای فردی مطلوب از زندگی بلکه شامل تمام عادات و روش هایی که فرد یا اعضای یک گروه به آنها خو کرده یا عملاً با آنها سر و کار دارد می شود. بنابر این سبک زندگی به خانه و اثایه محدود نمی شود و تمام چیزها مانند الگوهای روابط اجتماعی، سرگرمی، مصرف و لباس را در بر می گیرد و نگرش ها، ارزش ها و جهان بینی فرد و گروهی که عضو آن است را منعکس می کند.

ویژگی اساسی سبک زندگی، جوهر انتخابی بودن آن است. فرد در جامعه مدرن این امکان را یافته است که دست به انتخاب و گزیش شیوه ی یا سبک  دلخواه زندگی خود بزند. این امکان در جامعه سنتی یا جامعه ماقبل مدرن برای فرد کمتر وجود دارد که خود درباره شیوه زندگی اش تصمیم بگیرد. در جامعه سنی سبک ها و شیوه ها الگوبندی شده و به صورت میراث اجتماعی به فرد منتقل می شود. از اینرو هر کس ادامه دهند راهی است که از گذشته به او رسیده و منتقل شده است. اما در عین حال، نباید در این زمینه که سبک زندگی در گذشته موروثی بوده است چنان مبالغه کنیم که فرهنگ سنتی را امری مطلقاً ایستا و بی تحرک تبدیل کند. واقعیت تاریخی نشان می دهد که سبک زندگی در دوره های تاریخی مختلف متفاوت است. برای مثال سبک زندگی ایرانیان باستان با ایرانیان بعد از اسلام، و ایران عهد قاجار کاملاً تفاوت دارند اگرچه شباهت هایی نیز بین آنها وجود دارد. از اینرو آنچه به مفهوم سبک زندگی به منزله یکی از ویژگی های دوره مدرن اعتبار می دهد سرعت تغییرات در سبک زندگی است، نه ایستایی و پویایی آن. در دوره مدرن  چون سرعت تغییرات تکنولوژیک، و به طورکلی تغییرات اجتماعی بسیار زیاد است، در نتیجه مردم نیز با امان ها و انتخاب های بسیاری مواجه هستند و بالطبع با هر انتخاب جدید سبک تازه ای را وارد زندگی خود می کنند.

اما آنچه سرعت تحول در سبک های زندگی را تعیین می کند، تنها تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک نیست. رسانه ها نقش اساسی به منزله موتور محرک ایجاد و اشاعه سبک های مختلف زندگی ایفا می کنند. رسانه ها و مطبوعات از طریق عرضه صورت های عینی شده از انواع کالاها، اشیاء، روش ها و ایده ها همراه با زمینه های کاربرد و استفاده از آنها، و همچنین پیچاندن این پدیده ها در زروق تبلیغات، مردم را به پذیرش سبک های تازه ترغیب و حتی وادار می کنند. رسانه ها نه تنها مردم را به تعبیر نیل پستمن تا سر حد مرگ سرگرم می کنند و جهان لذت بخشی برای آنها می آفرینند، بلکه نقش اساسی در چگونگی فهم یا مفهوم سازی آنها از واقعیت دارند.  یکی از این مفهوم سازی ها تلقی جهان زیست به منزله "جهان مصرف" است، جهانی که انسان بودن خویش را با مصرف تعریف می کند.  در این فرایند رسانه ها با تأکید بر تنوع و تغییر نوعی "خلاقیت در مصرف" را به وجود می آورند. از اینرو مصرف کننده نیز احساس می کند که با تغییر سبک زندگی خود تنها موجود منفعل نیست بلکه می تواند با بازیگر خلاق عرصه زندگی شخصی خود باشد. بازیگر بودن در عرصه زندگی شخصی تعبیر دیگری از پدیده ی "خود فهمی" یا خود اندیشی است که سازنده "هویت خوداندیشانه"[6][6] یا بازتابی است که آنتونی گیدنز آن ویژگی اساسی دنیای مدرن تعریف می کند. از این منظر مخاطبان رسانه ها دیگر "مخاطبان منفعل"[7][7] نیستند، اگرچه رسانه ها در معنایابی و معناسازی جهان زیست فرد مشارکت دارند و برای او هم ساختارهای ذهنی و تخیلی معینی می افرینند، و هم الگوها و کلیشه ها لازم برای انجام امور روزانه قالب ریزی می کنند.  همان طور که خواهیم دید مسئله جهانی شدن و بسط ارزش های غربی نیز از طریق رسانه ها عمدتاً از مجاری رسانه ها و تغییر سبک های زندگی و الگوهای مصرف صورت می گیرد. از این نظر نظام ارزشی شکل می گیرد که دقیقاً با نظام ارزشی سنتی که پیروی از گذشتگان را ارزش می دانست در تقابل است. 

از اینرو سبک زندگی اساساً نسبت نزدیک و تام با مقوله "مصرف" دارد.  سبک زندگی در یک جامعه یا گروه را از راه بررسی پرسش هایی از این نوع که افراد آن جامعه یا گروه چگونه زندگی می کنند، پول و وقت خود را چگونه هزینه یا صرف چه چیزهایی می کنند می توان شناخت. به همین دلیل اصطلاح سبک زندگی یکی از مفاهیم کلیدی در فهم "فرهنگ مصرفی"[8][8] مدرن و درک مدرنیته است. از این دیدگاه گفته می شود که اشیاء و کالاها و خدماتی که مصرف می شوند، تنها مواد نیستند، بلکه هر یک مجموعه ای از "نام ها" و "نشانه ها" هستند و نظامی از "معانی" را با خود حمل می کنند. این معانی قابل تأویل و تفسیرند و از اینرو دائماً تغییر می کنند. در نتیجه برای انسان مدرن که بر اساس الگوهای مصرف هویت اجتماعی اش را تعریف می کند، بحرانی از هویت دائماً متغیر شونده به وجود می آورند.

اهمیت سبک زندگی نه تنها در کمک آن به فهم مدرنیته بلکه نقشی است که در دهه اخیر مربوط به پدیده ی "جهانی شدن"[9][9] به آن داده شده است. جهانی شدن در حوزه فرهنگ اغلب با این ایده همراه بوده است که شیوه زندگی انسان ها در تمام جوامع در نتیجه صدور کالاها، ایده ها و روندهای غربی و مدرن به سوی یکی یا یکسان شدن پیش می رود. از این پدیده به "همسانسازی فرهنگی"[10][10] نام می برند. در دهه های شصت و هفتاد جامعه شناسان مکتب انتقادی مانند مارکوزه، آدورنر و هورک هایمر، با طرح مفاهیمی مانند "صنعت فرهنگ"[11][11]و "فرهنگ عامه پسند"[12][12]به نقد تأثیرات فرهنگی تولید انبوه فرهنگ توسط رسانه ها پرداختند و این نکته را مطرح ساختند که رسانه ها هم در جهان سرمایه غرب و هم در دیگر نقاط جهان باعث از بین رفتن "اصالت" و "خلاقیت" در فرهنگ می شوند، و همچنین بنیان های سلطه نظام سرمایه داری بر دیگر کشورها را تحکیم می کند. 

 نظریه "مکدونالدی شدن"[13][13] جورج ریتزر که در کتابش «مکدونالدی شدن و جامعه» (1992) منتشر شد و در سال های بعد (1996 و 2002) آن را توسعه داد ناظر به همین جریان همسان سازی فرهنگی بود که جهانی شدن غذای مکدونالد آمریکایی نماد آن به شمار می رود. مکدونالدیزاسیون فرایندی است که نه تنها نظام های غذایی بلکه تمام ابعاد جامعه از خدمات بانکی، لباس، معماری، سرگرمی گرفته تا ساختارهای اجتماعی و نظام های اندیشه را در بر می گیرد، تا آنجا که ریتزر در کتاب اخیرش (2002) استدلال می کند که نظریه های علوم اجتماعی غربی نیز مانند غذای مکدونالد امروزه در سراسر جهان "مصرف" می شود. مبنای نظریه ریترز توسعه نظام عقلانی است. به اعتقاد وی با رشد عقلانیت ابزاری، انسان ها در سراسر جهان غذای مکدونالد را بیشتر مصرف خواهند زیرا مصرف این غذا از نظر کفایت[14][14]، حسابگری[15][15]، پیش بینی پذیری[16][16] و قابلیت کنترل (چهار شاخص عقلانیت ابزاری مدرن) قابل قبول تر از دیگر خدمات غذایی است. این ویژگی ها در سایر زمینه ها نیز صدق می کند.

نظریه مکدونالدیزاسیون ریتزر همراه با نگرش انتقادی نیز بود. ریتزر مکدونالدیزاسیون را فرایندی "انسان زدا"[17][17]می داند زیرا در نهایت به اعتقاد او همسانسازی فرهنگی باعث از میان رفتن و کاهش خلاقیت و تنوع در جامعه انسانی می شود و قدرت تخیل و توان تصمیم سازی انسان را محدود می سازد. این نگرش انتقادی از ابعاد مختلفی در سال های اخیر توسعه یافته است. برخی استدلال می کنند «رابطه ای که جهانی شدن بین فرهنگ ها برقرار ساخته، جدا از استعمار فکر و اندیشه، نتیجه ای جز بی ثبات ساختن فرهنگ های ضعیف و وابسته ساختن نخبه های آنان نداشته است. آنچه که در جریان جهانی شدن کشورهای جنوب دریافت کرده اند، پیشرفت،  علم، منطق و انسان دوستی نبوده است بلکه این عناصر خلاق، نیروهای فکری، میراث فرهنگی کشورهای جنوب است که به سمت کشورهای شمال مهاجرت کرده است و کشورهای خود را متروکه رها کرده اند.» (گالیو 1382(.

اما پرسش مهم که ریتزر و نظریه پردازان "جهان گرا"[18][18] بررسی نمی کنند این است آیا همسانسازی فرهنگی در حال اتفاق افتادن است؟ آیا با یکدست تر و همسان تر شدن سبک زندگی، تنوعات فرهنگی از میان می روند؟ آیا همسان شدن سبک زندگی به محو و استحاله فرهنگ ها منجر می شود؟ بسیاری از انسان شناسان و جامعه شناسان با شکل گیری "فرهنگ جهانی" مخالف اند و آن را امری ناممکن و نامحتمل می دانند. مایک فیدرستون در کتاب «فرهنگ جهانی» (1990) استدلال می کند که اگر منظور از فرهنگ چهانی چیزی مانند حاکمیت فرهنگ ملی اما در سطح جهانی است، پس تا دولت جهانی پدید نیاید امکان شکل گیری و حاکمیت فرهنگ واحد بر جهان نیز میسر نخواهد شد. برخی نیز معتقدند اگر فرایندهای جهانی وجود دارد، "محلی شدن"[19][19] و "منطقه ای شدن"[20][20] نیز  در عرض آن بشدت در حال رشد یافتن است (Lewellen 2002: 11).

ورای مناقشات نظری، به شاخص‌هایی تجربی برای آزمودن "فرضیه همسان‌شدن"[21][21] نیازمندیم. از آنجا که فرهنگ کلیتی است که مجموعه‌ای از عوامل ذهنی و رفتاری را در بر می‌گیرد، اشاعه یافتن یک عنصر از فرهنگ آمریکایی یا غربی در درون فرهنگی دیگر را نمی‌توان دال بر غربی شدن دانست. به ابزار مفهومی‌ای نیازمندیم که بتواند رفتار فرهنگی را به صورت الگومند در خود جا داده، و بر اساس آن بتوان الگوهای فرهنگی زندگی را در دو یا چند مجموعه فرهنگی با هم مقایسه کرد. به علاوه، این مفهوم باید بتواند علاوه بر رفتارهای فرهنگی واقعی، میل به رفتار و میزان مطلوبیت یک سبک و شیوه زندگی را برای افراد حاضر در فرهنگ تحت بررسی نشان دهد و تحول الگوهای رفتاری و میل به انواع الگوها را در‌ طول زمان مطالعه کند.

انتقاد دیگر به جهان گرایان این است که آنها فرهنگ های غیر غربی را "موجودیت هایی منفعل" می پندارند که در مواجه با فرهنگ غربی صرفاً نقش پذیرنده را دارند. در حالیکه در برخورد و تماس میان فرهنگ ها حالت های مختلفی امکان بروز و ظهور دارد. تجربه تاریخ نشان می دهد که واکنش های اولیه همواره از نوع "مقاومت فرهنگی" است. ژان پیر وارنیه در کتاب خود «جهانی شدن فرهنگ ها» (2000) این مقاومت را این گونه شرح می دهد: «هر فرهنگ و گروهی خویشتنداری خاص خود را دارد و با ایجاد بافتی نو برای کالاهای وارداتی، از هویت خویش دفاع می کند. انسان امروزی نیز همانند اعصار گذشته، بسان ماشینی است که با تغییر قومیت ها، زبانهای محلی، ایدئولوژی ها، مسکن و مذاهب بین خود و سایر فرهنگ ها شکاف و تفاوت فرهنگی ایجاد می کند.»

انسان شناسان تاثیرات فرهنگی که مردم اقوام مختلف هنگام تماس و ارتباط با یکدیگر بر هم می گذارند «فرهنگ پذیری"[22][22] می نامند. به تعبیر دیگر فرهنگ پذیری اکتساب ویژگی های فرهنگی یک گروه از گروه دیگر است (Redfield et al. 1936: 149-52). از این دیدگاه نیز انتقادات جدی بر نظریه هایی که از همسان سازی فرهنگی دفاع می کنند وارد است. بررسی ها نشان می دهد که فرهنگ پذیر از نظر اهمیت و شدت در بین افراد و گروه های مختلف یکسان نیست (Keefe and Padilla 1987). به علاوه، بررسی های متعدد تجربی نشان می دهد که فرایند فرهنگ پذیری فرایندی خطی نیست که از نقطه ای معین شروع شده و به تدریج رشد و تکامل پیدا کند؛ بلکه در طول زمان های مختلف افراد با زمینه ها و شرایط متفاوت واکنش های گوناگونی ممکن است از خود نسبت به فرهنگی که با آن در تماس هستند نشان دهند(Gordon 1981; Feagan 1984; Wickher and Schoch 1987) امروزه فرهنگ پذیری به منزله پدیده ای چند وجهی دیده می شود که نگرش و جهت گیری فرد نسبت به یک گروه قومی، در مقیاسی بزرگتر جامعه، و احتمالاٌ فرهنگ های قومی دیگر را در بر می گیرد (Phinney 1996; Rogler and et al 1991; Dona and Berry 2003).

شاید بهتر باشد به جای بحث های نظری به بررسی سبک زندگی ایرانی و تفاوت های آن با زندگی غربی بپردازیم تا نشان دهیم که چگونه فرهنگ ایرانی علی رغم پذیرش و اخذ عناصر مدرن همچنان از "مرزهای نمادین" خود نگهبانی می کند، اگرچه این نگهبانی به معنای "ثبات" و عدم تغییر فرهنگ سنتی نیست بلکه در پرتو دانش، فناوری و ارزش ها نوین فرهنگ سنتی باز تفسیر و در قالب های تازه ای "باز تولید" شده است.

 

منابع

گالیو، بورهان 1382 جهانی شدن فرهنگ زدایی و بحران هویت. ترجمه از: رضا مصطفی زادگان. روزنامه همشهری

[1][1] llifestyle

در وب سایت زیر که دیگشنری یا فرهنگ لغات مربوط به لوازم زندگی است این تعریف ارائه شده است.

[23][2] http://en.wikipedia.org/wiki/Lifestyle

[24][3] http://www.qualityfurnituremarket.com/glossary.html

[25][4] http://www.iolani.honolulu.hi.us/Keables/KeablesGuide/PartThree/Letters/L.htm

[26][5] the mode of living.

[27][6] self reflexive

[28][7] passive audience

[29][8] consumer culture

[30][9] globalization

[31][10] cultural homogenization

[32][11] culture industry

[33][12] popular culture

[34][13] McDonaldization

[35][14] efficiency

[36][15] calculability

[37][16] predictability

[38][17] de-humanisation process

[39][18] globalist

[40][19] localization

[41][20] regionalization

[42][21] homogenization hypothesis

[43][22] acculturation

ده کلید طلائی موفقیت

1- کینه و نفرت را مسموم و عفور بخشش همانند پاد زهری است که روح را درمان می کند

2- طرز فمر خود را عوض , و به خدا توکل کنید.

3- مردم را به چشم دوست ببینید نه دشمن. زندگی با چنین احساسی , شیرین تر و لذت بخش تر است.

4- به ضمیر نا هوشیار خود تلقین کنید که از عهده انجام هر کاری بر می آیید.

5- ایمان بیاورید که زندگی شما سرشار از شادی و امید است.

6- ترس را از وجودتان برانید و جای آن را با امید و آرزئهای شیرین عوض کنید و تسلیم افکار موهوم و پست

 نشوید.

7- هر بلایی که به سرمان می آید , به دست خودمان است. پس در انتخاب اهداف و عملکرد تان دقت بیشتری

 داشته باشید.

8- هر انسانی در وجودش عامل شفا بخش هستی نهفته است . هر گونه ترس و اضطراب را از خود برانید تا

 نیروی هستی هر درد و مرضی را از خود  و وجودتان پاک کند.

9- با تفکر درباره افرینش ,عقده حقارت و احساس خود کم بینی را در خودتان از بین ببرید.

10- انسان بر پایه ایمان خود , هر چه می خواهد به دست می اورد. کافی است به موضوعی خوشایند فکر کنید ,

 دیری نمی گذرد که نتایج آن را خواهید دید.

 

نه نکته برای محبوب شدن

چند پیشنهاد جهت ارتباط موثر و محبوبیت در بین دیگران:

1- یک پیشنهاد تکراری!! شنونده خوبی باشید . شاید بگویید گوش کردن که کاری ندارد, بله گوش کردن ساده

 است اما اگر شنونده فن گوش کردن را نتواند به درستی به کار ببندد , رابطه سالم و موثری پدید نمی آید. برای

 آنکه محبوب دیگران شوید باید حس گوش کردن را یاد بگیرید, تمرین کنید و بسیار به کار ببندید. هماهنگی لازم

 بین اینکه شما ژست بگیرید, توی چشم طرف مقابلتان زل بزنید و مرتبا سرتان را تکان بدهید

اما حواستان پیش معامله خانه تان یا هر چیز دیگری باشد, هر کسی را متوجه این موضوع که شما فن گوش کردن

 را بلد نیستید می کند فن گوش کردن مغایر با خمیازه کشیدن , به ساعت مگاه کردن وتند تند آدامس جویدن

 است.

2- صادق باشید, بدون ابهام و با صراحت و صداقت صحبت کنید. روابطی که این اصل راندارند بی شک قطع

 خواهند شد.

3- همدلی کنید نه همدردی! هیچ کس درد هیچ کسی را به طور واقعی نمی فهمد, پس ما همدردی نمی توانیم

 کنیم اما همدلی فرایندی است که در طی ان خودمان را جای طرف مقابل می گذاریم و دنیا را از دریچه چشم او

 می نگریم. در همدلی قضاوت ممنوع است و ما حق نداریم درباره دیگران قضاوت کنیم مگر اینکه قاضی یا

 حقوقدان باشیم؟!

4- حرف خود را مزه مزه کنید خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و اگر گفته هایتان تلخ نبود به زبان بیاورید.

5- نصیحت نکنید هیچ یک از ما از نصیحت خوشمان نمی اید بیهوده خود را خسته نکنید و به جای نصیحت پیشنهاد

 بدهید.

6- سرزنش نکنید هیچ کس بی عیب نیست و هیچ گلی بی خار نمی باشد. پس دیگر جایی برای سرزنش باقی

 نمی ماند.سرزنش کردن بهداشت روانی دیگران را به خطر می اندازد.

7- افراد را همان گونه که هستند بپذیرید اگر قصد محبوبیت دارید بهتر است افراد را با تمام بدی ها و خوبی

 هایشان بپذیرید. پذیرش بی قید و شرط را فراموش نکنید.

8- احترام دیگران را نگه دارید تا وقتی به دیگران احترام نگذارید به شما احترام نمی گذارند و اصولا مردم جواب

 هدیه را با هدیه و جواب کتک را با لگد!!

9- به شیوه مناسب کخالفت کنید به جای بلند کردن صدا, بحث و جدل مخرب و ...... ازروش خلع سلاح استفاده

 کنید. در این روش سعی می کنیم در حرفهای طرف مقابل حقیقتی را بیابیم. حتی اگر با کل سخن مخالف

 هستیم. این روش تسکین دهنده و آرام بخش اعصاب است.

 

راههایی برای موفقیت

  بر خی از مردم چنان در گذشته های خویش غرق می شوند که از زندگی جز سختی و تنگدستی بهره نمی برند.   

 عقل و هوش فرمانده جسم انسان است ولی فراموش نکنید که این فرمانده نه اختیاری  از خود دارد و نه ابتکاری و

 آنچه آن را به تحرک وا می دارد به نفسانیات و اراده شخصی مربوط میشود.

 اگر به آرزویی نرسید اید علت را در خود بجویید که یقیننا افکار فراس آلود و بیمار گونه ای به سر راه داده ایدو راهزنان

 و اشغالگران منفی نفس را وارد سراجه دل ساخته اید

 هر انسانی باید هدفی والا برای خود منظور کند و به امور جزی و سطحی نپردازد.       

 کسی که از اعتماد به نفس کامل برخوردار است به طور قظع به هدفی که در سر دارید می رسد و همچون

 طلوع خورشید , قلب او هم از این عشق و امید روشن می شود.

 هر نیت خیری که برای دیگران داشته باشید , بازتاب آن را در زندگی خود خواهید یافت

 

راههای کسب آرامش                                                                 

         

1-  جلوی کریه خود را تگیرید و گهگاهی گریه کنید.

2- افراد آرام دائم  به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت

 برد.

3- حداقل روزی 15 دقیقه را در سکوت کامل بگذرانید و به آنچه که می خواهید در زندگی به دست آورید فکر کنید.

4- هنگامی که احساس می کنید ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن

 سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.

5- به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند. زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.

6- سعی کنید به داشته های خود قناعت کنیدو در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.

7- اکسیژن باعث می شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس در محل زندگی و کار خود گیاه نگاه دارید.

8- این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی داردو

 پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.

9- شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است . پس شوخی طبع باشید.

10- لحظات زیبای زندگیتان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی

 به آن نگاه کنید تا به یاد

 بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.

11- آرام سخن گفتن باعث می شود ظربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب آرامش

 بیشتری به شما می دهد.

12- شاد کردن دیگران باعث می شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.

15- هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و اجاره بدهید از شر فشار زمان نجات پیدا کنید.

16- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد واثرات مسافرت پس از برگشت به

 خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.

17- دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شاد کردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.

18- سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه ای تخلیه کنید . مثلا به بالای پشت بام بروید و فریاد بکشید

19- لباسهای راحت و گشاد باعث آرامش می شوند.

20- سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید. زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی می

 شود.

نکته هایی برای زندگی ایده ال                                                    

           

برای دفاع در مقابل انتقادی که از تو میکنند وقت تلف نکن.

از افراد منفی دوری کن.

به بهانه این که پولی برای فرزندانت به ارث بگذاری ناخن شکنی نکن.

شرافتمند باش

از این که به دیگران بگویی چه طور کاری را انجام می دهند , اجتناب کنو در عوض به آنها بگ. چه کاری باید انجام

 بگیرد. خواهی دید که آنها با راه حلهای خلاقشان تو را شگفت زده خواهند کرد

تمیز و آراسته باش

هرگز از به دست آوردن آن چه حقیقتا می خواهی ناامید نشو. کسی که آرزوهای بزرگ دارد بسیار قوی تر از

 کسی است که فقط واقعیت ها را در دست دارد.

یادت نرود بالاترین نیاز عاطفی هر کس , مورد تحسین واقع شدن است.

فرزندانت را ترغیب کن بعد از سن شانزده سالگی , کاری نیمه وقت پیدا کنند.

متنی را که باید امضا کنی به دقت بخوان . یادت باشد که معمولا امضای بزرگ علامت دادن و امضای کوچک

 علامت گرفتن چیزی است.

به دیگران فرصتی دوباره بده, اما نه سه باره.

هرگز در هنگام خشم دست به عمل نزن.

چیزهای کم اهمیت را تشخیص بده و سپس انها را نادیده بگیر.

وضع و حالت خوبی داشته باش. هنرمند و با اعتماد به نفس وارد اتاق شو.

هر کجا به پیش داروری و تبعیض برخوردی با آن مبارزه کن.

از هر چه داری استفاده کن و نگذار در اثر بلا استفاده ماندن بپوسد.

عاشق پیشه باش

بگذار دیگران بفهمند در چه مورد  ایستادگی می کنی و در چه مورد استادگی نخواهی کرد.

پیش از یافتن شغل تازه از شغلت استعفا نکن.

هرگز از کسی که چک حقوقت را امضا می کند انتقاد نکن. اگر از کارت راضی نیستیاستعفا کن.

به طرز ارضا نشدنی ای کنجکاو باش. از کلمه های چرا زیاد استفاده کن.

مردم را به قدرت قلبش اشان اندازه بگیر. نه به قدرت حساب بانگی شان.

یاد بگیر چکه لوله آب دستشویی را تعمیر کنی.

بهترین دوست همسرت باش.

نگران نباش که مبادا نتوانی بهترین چیزها را به فرزندانت بدهی.بهترین آن چه را می توانی به آنها بده

شیر کم چربی بنوش.

همسایه تازه واردت را با یک بشقاب از غذای خانگی دلخواهت به همراه دستور تبخ آن غافلگیر کن.

گوشت قرمز کم بخور

کیفیت یک محله از روی رفتار مردمی که در آن زندگی می کنند بسنج

نمک کم بخور

به کسی قبطه نخور

برای همه موجودات زنده احترام قائل باش

اتومبیلی را که امانت گرفته ای با باک پر پس بده.

کاری را انتخاب کن که با ارزش های تو هماهنگی داشته باشد.

هر کاری از دستت بر می آید برای کار فرمایت انجام بده . این یکی از بهترین سرمایه گذاری های عمرت خواهد

 بود.

 سکون

سالک وقتى به مرحله یقین رسید، مى‏آرمد و چیزى او را مضطرب نمى‏کند. زیرا مشاهده مى‏کند و مى‏یابد که کارگردان جهان هستى خداست و او قائم به قسطى است که بر محور قسط و عدل، جهان را اداره مى‏کند و سراسر کار او حکمت است; نیز مى‏یابد که اگر خود را به او بسپارد، بهره مى‏برد. از این رو خود را به او وا مى‏گذارد و آنگاه به «طمانینه‏» مى‏رسد، اضطرابها از او رخت‏برمى‏بندد و مى‏آرمد.

اقسام سکون

سکون دو قسم است: سکون قبل از حرکت که مذموم است و سکون بعد از وصول که بسیار ممدوح است، چنانچه در حرکتهاى ظاهرى نیز همین گونه است. کسى که اهل تلاش و کوشش و حرکت نیست، در گوشه‏اى آرمیده و ساکن است; یعنى اصلا حرکت نکرده است; اما کسى که حرکت کرده و به مقصد رسیده، مقصود خود را در مقصد مى‏یابد در آن جا آرام مى‏شود. سکون قبل از حرکت تحجر، رکود، جمود و غفلت است ولى سکون بعد از حرکت، وصال، شهود، طمانینه و امن است.

قرآن کریم از کسى که حرکت نکرده و در راه تهذیب روح قدم ننهاده است و بى خبر از همه جا، امنیت کاذبى دارد مذمت مى‏کند:

«فلا یامن مکر الله الا القوم الخاسرون‏» (1)

و از آنها به عنوان کسانى که خسارت دیده و سرمایه را باخته‏اند و خود را در امان مى‏بینند و نمى‏دانند کار به دست دیگرى است‏یاد مى‏کند. این همان، سکون قبل از حرکت است.

اما کسى که غافل نیست و مى‏فهمد مقصدى هست و راه رسیدن به آن مقصد را با ارشاد راهنمایان الهى طى مى‏کند و به مقصد مى‏رسد و مقصود خود را مشاهده مى‏کند، مى‏آرمد و مطمئن مى‏شود. این احساس آرامش و امنیت همان طمانینه‏اى است که قرآن کریم در باره آن مى‏فرماید:

«الا بذکر الله تطمئن القلوب‏» (2)

و در جاى دیگر نیز مى‏فرماید افراد مطمئن از امنیت صادق برخوردارند:

«الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون‏» (3)

«الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون‏» (4) .

این، امنیت و سکون بعد از وصول است.

اضطراب در اثناى حرکت

قرآن حکیم همان طور که در باره سکون قبل از حرکت و سکون بعد از وصول سخنى دارد، در مورد اضطراب اثناى حرکت که زمینه سکون و آرامش را فراهم مى‏کند هم سخن مى‏گوید.

کسانى که در راهند، چون مى‏دانند راهزن خطرناکى بر سر راهشان کمین کرده است:

«لاقعدن لهم صراطک المستقیم‏» (5)

مضطربند. آنها مى‏دانند انسان سالک‏جنگ تنگاتنگ با ابلیسى دارد که با هیچ کسى از سر صلح و صفا سخنى نگفته و نمى‏گوید. او نسبت‏به همه «عدو مبین‏» است و حیله‏هاى فراوان ودامهاى بى شمارى دارد و هر کسى را با دام مناسب شکار مى‏کند:

«لقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون‏» (6) .

او هر کدام از عالمان، زاهدان، عابدان، تاجران، زنان، مردان، جوانان و نوجوانان، سالمندان فرتوت، مسئولان و مردم را با دام مخصوصى شکار مى‏کند و بنابراین، سالک راه خدا باید قهرمانى باشدتا بتواند در این جهاد اکبر پیروز شود. این جنگ، جنگ کوچک نیست تا با

«کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله‏» (7)

پایان پذیرد، بلکه جنگ بزرگى است که تنها با عنایت الهى باید به پیروزى برسد. از این رو چون چنین دشمنى با«خیل‏» و «رجل‏» خود در مقابل، صف آرایى کرده و گفته است:

«لازینن لهم فى الارض و لاغوینهم اجمعین‏» (8)

«لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم‏» (9) .

انسان سالک در اضطراب است که با این دشمن نیرومند اهل نبرد چگونه جنگ تنگاتنگ کند.

از طرف دیگر آیات فراوانى دلالت دارد که شیطان، همانند «کلب معلم‏» است و با همه قدرت و عداوتى که دارد، تابع دستور تکوینى حق است، گرچه تشریعا تبهکار است:

«انا ارسلنا الشیاطین على الکافرین تؤزهم ازا» (10)

«انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون‏» (11) .

سکون بعد از اضطراب

انسان سالک در اوایل امر از یک سو، هراسناک است و مى‏لرزد و از سوى دیگر، وقتى خود را به بارگاه قدس خداوند نزدیک مى‏بیند جلال و شکوه خدا او را مرعوب مى‏کند; اما وقتى از منطقه خطر گذشت و به محور امن رسید، کم کم اضطرابش فرو مى‏نشیند ومى‏آرمد:

«انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و على ربهم یتوکلون‏» (12) .

این تپش دل و اضطراب قلب، به این جهت است که انسان مؤمن خدا را، هم به عنوان مبدا «قهر» مى‏شناسد و هم به عنوان مبدا «مهر»، و مى‏ترسد مبادا از دستور او تخلف کند و از قهر او در امان نباشد. در سوره مبارکه «زمر» مى‏فرماید:

«تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر الله‏» (13)

مؤمنان و سالکان، کسانى هستند که در ابتدا هنگامى که آیات الهى بر آنها تلاوت مى‏شود و نام خدا برده مى‏شود، پوستهایشان مى‏لرزد و مضطرب مى‏شوند و سپس تن و جان آنان مى‏آرمد و مطمئن مى‏شود.

آنچه در باره برخى امامان (علیهم السلام) نقل شده است که در هنگام نماز پهلویشان از شدت هراس مى‏لرزید ولى کم کم آرام مى‏شدند، یا در هنگام لبیک گفتن، صدایشان در گلو مى‏شکست و اشک از چشمانشان فرو مى‏ریخت ولى بعد در اثناى مناسک، آرام مى‏شدند، این دو حالت‏بر اساس دو منزلتى است که در آیات مذکور سوره زمر بیان شده است.

مهمانى که به جایى نا آشنا مى‏رود، ابتدا مضطرب است، اما وقتى نشانه لطف میزبان را دید مى‏آرمد. انسان سالک مى‏بیند همراه او خداى اوست و راه او نیز صراط خداى اوست. او در صراطى گام مى‏نهد که راه محبوب اوست و همراه کسى این راه را طى مى‏کند که محبوب اوست: «مرا همراه و هم راه است‏یارم‏». از این رو مى‏آرمد و این، سکون ممدوح است.

گاهى در حادثه‏اى سخت، عارف همانند سنگى که در کنار او آرمیده، آرام است، ولى دیگران مضطربند. آن سنگ، آرام است، چون جاهل یا غافل است و نمى‏داند که چه توفان توفنده‏اى در پیش است، اما آرامش عارف از آن جهت است که مى‏داند همه کارها به دست مصلح کل، یعنى

«رب العالمین‏»

است، ولى دیگران که کم و بیش از آن رخداد سهمگین با خبرند، در حال اضطرابند که آینده چه مى‏شود; زیرا آنان براى بعد از این عالم، چیزى تهیه نکرده‏اند و آنچه تهیه کرده‏اند مربوط به همین دنیاست. از این رو مى‏ترسند مطلوبشان از دست‏برود و آنان با دست تهى به جایى سفر کنند که براى آن جا زاد و توشه‏اى فراهم نکرده‏اند و به همین جهت هم مضطربند و اضطراب هم همیشه نشانه نرسیدن است. کسى که اصلا حرکت نکرده است، اضطرابى ندارد و مانند شخص خوابیده، غافلانه به سر مى‏برد و سالکى که به مقصد رسیده است نیز مى‏آرمد چون راضى به رضاى

«رب العالمین‏»

است; اما کسى که حرکت کرده، ولى هنوز به مقصد نرسیده، گاهى مضطرب است و گاهى مى‏آرمد. براى چنین کسى بهتر از توکل و اعتماد به قدرت حق چیزى نیست. چون مى‏داند که خودش توان حل مشکلات را ندارد و باید کارش را بر عهده کسى بگذارد که هم توان آن را دارد و هم معرفت آن را و هم جود و بخشش او زیاد است و بخل نمى‏ورزد.

از این بیان روشن مى‏شود که درجات سکون وابسته به یقین و درجات یقین، وابسته به درجات معرفت است و درجات معرفت همان طور که از یک سو یقین را به لحاظ بینش به دنبال دارد از سوى دیگر به لحاظ گرایش، آرامش را به بار مى‏آورد، محبتها را نیز به بار مى‏آورد; یعنى، درجات محبت هم به درجات معرفت، وابسته است.

پى‏نوشت‏ها:

1. سوره اعراف، آیه 99.

2. سوره رعد، آیه 28. در این آیه کریمه «الا» نشانه اهمیت مطلب است. خداى سبحان در مورد این مطلب مهم به انسانها هشدار مى‏دهد; و مقدم شدن «ذکر الله‏» نیز مفید حصر است; یعنى، دلها تنها در پناه یاد خدا مى‏آرمد.

3. سوره انعام، آیه 82.

4. سوره یونس، آیه 62.

5. سوره اعراف، آیه 16.

6. سوره یس، آیه 62.

7. سوره بقره، آیه 249.

8. سوره حجر، آیه 39.

9. سوره نساء، آیه 119.

10. سوره مریم، آیه 83.

11. سوره اعراف، آیه 27.

12. سوره انفال، آیه 2.

13. سوره زمر، آیه 23.

ازدواج                                                                                                                        

ازدواج موفق                                                                                                              

مسائل اقتصادی

یکی از موارد نادرست و ناپسندی را که در بعضی از خانواده ها می توان مشاهده نمود این است که زن و مرد از لحاظ اقتصادی و مالی از یکدیگر جدا هستند. و به قولی جیبشان از هم جدا و سوا است.

زن یا مرد هر کدام به تنهایی اموال مختص خود و حسابهای جدا از یکدیگر دارند و مال من، سهم من و پول من در بینشان حکمفرماست.

و در بسیاری از موارد، زشت تر و ناپسندتر وقتی است که حتی دیده شده زن یا مرد مسائل مالی شان را از یکدیگر پنهان می کنند.

به نظر من این گونه اعمال ناشایست نشانگر عدم یکرنگی و صمیمیت در بین زوجین می باشد. زیرا وقتی دو نفر از نظر روحی و عاطفی و جسمی با یکدیگر یکی می شوند چه لزومی دارد که از لحاظ مالی از همدیگر جدا باشند؟ زن و مرد وقتی ازدواج می کنند باید من ها را کنار بگذارند و ما شوند و بدانند هر چه در زندگی بدست می آورند متعلق به خانواده و برای بهتر شدن زندگی خانوادگی است که در نهایت هم برای فرزندان می باشد. لذا جدایی مالی و اقتصادی نشان دهنده یک نوع عدم اعتماد است.

در بسیاری از موارد شاهد بوده ام که خانمها علاقه خاصی دارند که سند اموال به نامشان باشد و یا حساب بانکی و جواهرات مختص خود را داشته باشند! که البته در بعضی موارد این یک خصوصیت مال اندوزی و یک خصلت مادی گرایی مختص هرشخصی می تواند باشد ولی در بسیاری از موارد دلیل این کار این است که چون زنها به آینده اعتماد ندارند و از طرفی به قانون گزاران جا معه هم اعتماد ندارند لذا با چنین کارهایی می خواهند آینده نگری کرده و آینده مالی خود را تضمین نمایند.

من به نوعی قانون گذاران جامعه را مقصر این بی اعتمادی می دانم . زیرا شاهد بوده ام زنهایی پس از طلاق با توجه به این که در طول زندگی مشترک زحمات زیادی را هم متحمل شده اند مجبور شده اند بخاطر مسائلی از حق و حقوق خود بگذرند و بدون هیچ پشتوانه مادی زندگی کنند و یا دیده ام زنهایی را که همگام با مرد در زندگی زناشویی زحمت کشیده اند و اموالی را جمع نموده اند ولی پس از مرگ مرد ، زن از دیگر اعضای خانواده ارث کمتری را برده است و مجبورشده است دوران تنهایی خود را به سختی سپری کند.

این قبیل مسائل باعث می شوند زنان به فکر آینده مالی خود باشند و اگر قانون گذاران قانون عادلانه ای را تدوین می کردند شاید نگرش زنان به مسائل مادی تغییر اساسی می نمود. که در این باب باید قوانین را مقصر دانست.

از طرفی بعضی زنها به همسر خود اعتماد ندارند لذا آینده نگری مادی می کنند در این باب باید گفت اگر ما در انتخاب و ازدواج خود همه نکاتی را که در ابتدای مباحث این وبلاگ عنوان شده  رعایت کنیم و ازدواج درستی داشته باشیم مطمئنا" با وجود ایمان و اعتماد و عشق دیگر نیازی به جدایی نیست و در همه حال من ها ، ما می شوند.

از طرفی برای آن که زن و مرد احساس اجحاف در حق یکدیگر را نداشته باشند از آنجا که وقتی ازدواج می کنند در هر لحظه با هم در طی طریق زندگی گام برمی دارند بهتر است هر آن چه دارند را از آن یکدیگر بدانند و با یکدیگر در همه چیز شریک باشند.

متاسفانه کسانی که اموالشان را از یکدیگر جدا می دانند در بین شان نوعی سردی حس می شود و فرزندانشان هم دچار مشکل می شوند و به نوعی احساساتشان نسبت به پدر یا مادر فرق می کند و عکس العملها و جهت گیریهای فرزندان هم در این مقوله قابل بررسی است که در بحث ما نمی گنجد و امیدوارم خوانندگان محترم خودشان به بررسی این موارد و حالات بپردازند و به نتیجه برسند.

+ نوشته شده در  85/07/12ساعت 21:1  توسط نسرین ابراهیم زاده |  5 نظر

ارتباط کلامی

بنظر من ارتباط کلامی می تواند در بهبود روابط دوستانه بخصوص روابط زناشویی نقش به سزایی داشته باشد. امروزه به علت مشکلات متعدد افراد درگیر مسائل فکری و شغلی زیادی هستند شاید به دلیل این مشکلات وقت و یا حوصله حرف زدن با یکد یگر را در ساعاتی که در کنار هم هستند ندارند و اگر در روابط بسیاری از افراد د قت شود متوجه می شویم زمان بسیار کمی را برای گفتگو کردن با هم دارند و وقتی هم در منزل هستند به کارهای شخصی و یا استراحت و امور دیگر می پردازند یا تمایلی برای داشتن ارتباط کلامی با یکدیگر ندارند.

مطمئن باشید همین امر می تواند کم کم در روابط زناشویی اثر سوئی داشته باشد.

وقتی دو نفر با هم به صحبت کردن می پردازند می توانند احساسات و عقاید و خواسته ها و کلا" درونیات خود را بروز دهند و همین کارباعث می شود طرف مقا بل همسر خود را بهتر بشناسد و با شنا خت بیشتر می توان راه تطابق و همفکری بهتری را انتخاب نمود.

حرف نزدن باعث می شود دو نفر به مرور از نظر روحی و عقیدتی از یکدیگر دور شوند بطوری که خودشان هم متوجه نخواهند شد و روزی عواقب سوء آن را می فهمند که کار از کار گذشته و فاصله ها زیاد شده است.

آقای شکیبایی در سریال خانه سبز به همسر خود می گفت: حرف سرچشمه زلال محبت است. اگر قهر هم هستی باش ولی حرف بزن.

بنظر من این جمله را همیشه به یاد داشته باشید و هرگز ارتباط کلامی خود را قطع نکنید. بعضی ها می گویند مگر چقدر حرف داریم که بزنیم بعد از چند سال همه حرفهایمان را زده ایم و دیگر حرفی نمانده است . پیشنهاد می کنم اگر هیچ حرفی از خودتان ندارید به یکدیگر بزنید سعی کنید در باب مسائل مختلف پیرامون خود از جمله مسائل اقتصادی فرهنگی سیاسی و... صحبت کنید یا اگر فیلم یا برنامه ای را دیده اید که دیگری ندیده یا مطلبی را خواند ه اید که همسرتان نخوانده برایش تعریف کنید. خلاصه این که سعی کنید به هر نحوی که شده ساعاتی را با یکد یگر فقط حرف بزنید مهم داشتن ارتباط است مطمئن باشید وقتی سر صحبت باز شود بسیاری از حرفهای دلتان را هم به خودی خود می توانید عنوان کنید.

بعضی ها معتقدند مسائل کاری و بیرون از خانه را نباید در خانواده مطرح کرد در حالی که بعضی دیگر بر این باورند که مطرح کردن مسائل می تواند نوعی مشورت باشد و در بسیاری از موارد می توان از همفکری اعضای خانواده استفاده نمود. باید مد نظر داشت که اعضای خانواده در همه مسائل هم در شادیها و هم در مشکلات با یکدیگر شریک می باشند پس پنهان کردن بخصوص مشکلات و ناراحتی ها باعث می شود همسرتان خود را سنگ صبور و لایق شما نداند و کم کم از شما فاصله بگیرد لذا همیشه همسر را محرم رازها و مشکلات خود بدانید و از یکدیگر یاری بجویید.

نکته دیگری را که می توان سفارش کرد این است :

در پایان هر روز رفتار و سخنان خود را با یکدیگر مرور کنید و اگر در این بین از یکدیگر دلخوری و یا کدورتی دارید سعی کنید در همان شب به آن پایان دهید یعنی با بیان کلمات مناسب و دلایل و توجیهات منطقی سعی کنید کدورتها را از بین ببرید زیرا گاهی اوقات سوء تفاهم باعث کدورت می شود و اگر این سوء تفاهم های کوچک برطرف نشوند کم کم بر روی هم جمع شده و روزی می رسد که تبد یل به یک غده سرطانی بنام کینه می شوند که شاید درمان آن دیگر آسان نباشد. ولی اگر سوء تفاهم و یا کدورتی را در همان ابتدا با روش خا ص خودتان که صلاح می دانید بر طرف کنید مطمئن باشید در ایجاد روابط سالم خانوادگی قدم بزرگی را برداشته اید. از طرفی در مقابل کارهای مثبت و رفتار مناسب همسرتان در پایان هر روز تشکر و قدر دانی خود را برای تشویق هم که شده نشان دهید.

توجه به همین نکات ریز می تواند در ایجاد ارتباط کلامی بیشتر موثر باشد. از طرف دیگر سعی کنید در روابط کلامی خود طوری رفتار کنید که همسرتان به این امر تشویق شود زیرا دیده شده بعضی ها در زمانی که می خواهند صحبت کنند راهی نادرست را می روند که منجر به درگیری و کدورت شده و باعث می شود شخص هرگز تمایلی برای صحبت کردن نداشته باشد. بارها شنیده ام که افراد می گویند هر وقت می خواهیم حرف بزنیم به دعوا ختم می شود پس بهتر است سکوت کنیم . و این باعث تاسف است که دو فرد عاقل و با لغ نتوانند بصورت منطقی ساعتی را با هم به گفتگو بنشینند.

امیدوارم همه با درایت و عقل و شعور و منطق خود بتوانند راهی را که مناسب شرایط و خصوصیا ت خانوادگی شان است برای ارتباط برقرار کردن بیابند. زیرا هر زندگی و هر شخصی روش خاص خود را دارد و نمی توان یک نسخه خاص را برای همه تجویز کرد باید شخص عاقل نسخه مخصوص زندگی خود را خود ش کشف کند.

ادامه دارد....

+ نوشته شده در  85/06/08ساعت 14:38  توسط نسرین ابراهیم زاده |  42 نظر

وفاداری

یکی از مهمترین عواملی که در تحکیم روابط زناشویی و بهبود آن نقش بسزایی دارد حفظ وفاداری و پاکدامنی زن و مرد میباشد .

وفاداری دارای دو جنبه عاطفی، عشقی و جسمی ، جنسی میباشد.

دیده شده افرادی از نظر جنسی هرگز خیانت نکرده اند ولی از نظر عاطفی و روحی وفادار نبوده اند و هر چند در کنار همسر خود بوده اند ولی فکر و روح و قلبشان در جای دیگری اسیر بوده است. که این نیز خیانت و بی وفایی محسوب میشود.

وفاداری و حفظ تعهد یک خصیصه انسانی است که در کلیه روابط انسانی (مثل روابط دوستانه یا روابط کاری و غیره) و مهمتر از همه روابط زناشویی باید به آن توجه شود .

پرورش یک چنین خصلت انسانی بستگی به شخصیت و تربیت فرد دارد و چیزی نیست که بتوان آنرا به کسی در چند جمله آموزش داد. بلکه باید در سیر پرورش شخصیت هر انسانی به تکامل برسد.

ولی در چند سطر میتوان گفت:

وقتی فردی خود را در چهارچوب ازدواج و خانواده قرار میدهد باید پایبند یک سری تعهدات اخلاقی گردد و خود را ملزم به رعایت تعهدات خاصی نماید و در این راه باید بسیاری از رفتارها و حتی چشم ، گوش و قلب خود را مهار زند تا مبادا دچار لغزش شود و باید در این راه خود را تربیت کند و در اصل وقتی به آن نوع از تربیت رسید باید اقدام به ازدواج نماید .زیرا کوچکترین لغزش و خطایی می تواند بی وفایی محسوب گردد که در قاموس زناشویی این گناهی است نابخشودنی که پایه و اساس زندگی را ویران میکند.

گاهی دیده شده کوچکترین لغزش و بی وفایی منجر به جدایی و حتی گاهی باعث قتل و جنایت شده است. و در مواردی هم افراد بنا به شرایطی خاص مثل وجود فرزندان از لغزش همسر خود چشم پوشی کرده و فقط به ظاهر به  زندگی زناشویی ادامه داده ولی هرگز زخمی را که در این راه برداشته اند التیام نبخشیده و این زخم کهنه باقی مانده است و از عشق محبت واقعی چیزی یافت نمیشود.

اگر کسی بی وفایی ببیند سوء ظن و بد گمانی برای همیشه در وجودش رخنه میکند و جبران خیانت و بی وفایی کاری بسیار دشوار و  در مواقعی ناممکن است.

پس سعی کنید هرگز دچار چنین لغزش و اشتباهی نشوید و فضائل اخلاقی و انسانی را در خود پرورش دهید تا مرتکب خیانت نشوید زیرا بسیاری از این خطاها در اثر هوسبازی و لذات زودگذر میباشد.

البته خیانت در هر زمینه یا رابطه ای امری است ناپسند به خصوص در امور زناشویی. کسی که دارای فضائل اخلاقی باشد در تمام امور زندگی پای بند به تعهدات اجتماعی و اخلاقی میباشد پس در زندگی خانوادگی هم متعهد خواهد بود.

همانطور که بارها عنوان شده است برای داشتن یک زندگی خوب باید تلاش کرد. یکی از راههایی که می تواند جلوی بسیاری از بی وفایی ها را بگیرد این است که به نیازهای روحی، عاطفی،عشقی و جسمی همسر خود از هر نظر توجه نمایید و در رفع آن تلاش کنید. زیرا اگر زن یا مردی نیازهای خود را در کنار همسرش برآورده نکند ممکن است برای رفع آن به سمت افراد دیگر گرایش روحی یا جسمی پیدا کند. لذا توجه به خواسته های یکدیگر از مهمترین عواملی است که می تواند از بسیاری لغزشها جلوگیری نماید.

بسیاری از افراد دلیل خیانت خود را عدم تفاهم با همسر ذکر می کنند که به نظر من خیانت کردن چه پنهانی چه آشکار هیچ توجیهی ندارد و همانطور که بارها عنوان کرده ام زن و مرد باید صراحتا" نیازهای خود را به زبان بیاورند و در رفع آن نیازها بکوشند و در صورت عنوان شدن نیازها و خواسته ها اگر باز هم از همسر خود بی توجهی دیدند ادعا کنند از جانب همسر درک نمی شوند.

از طرفی هم سعی شود نیازها بر اساس توانائیها و شرایط خانوادگی و زندگی باشد و از بلند پروازی و خواسته های نامعقول پرهیز شود و باید شرایط را برای برآورده شدن خواسته ها مهیا نمود. در نهایت اگر تفاهم و درک متقابل حاصل نشد می توان از نظر قانونی تعهد خود را تحت عنوان طلاق ملغی نمود و بعد از جدایی به مسائل و نیازهای شخصی پرداخت. زیرا در شرایطی که با شخص دیگری از لحاظ قانونی و شرعی و عرفی و اخلاقی تعهدی بنام ازدواج وجود دارد حق نداریم تحت هیچ شرایطی مرتکب خیانت شویم.

اگر کسی همسر خود را مناسب نمی بیند باید ابتدا جدا شوند و بعد از اتمام تعهدات خود به سراغ دیگری برود. هر چند  طلاق،  نیز امری است ناپسند ولی خیانت کردن بسیار زشت تر و قبیح تر میباشد. زیرا هیچ زن یا مردی دوست ندارد در چهارچوب قوانین و تعهدات خانواده خود به صورت آشکار یا پنهان دیگری را حتی برای لحظه ای وارد سازد.

پس باید به چهارچوب خانواده احترام گذاشت و قداست و پاکی آنرا حفظ نمود .

باید دانست وفاداری و پاکدامنی امری است انسانی و دو طرفه ،.همیشه سعی کنید این حسن وفاداری را در همه شرایط و از هر راهی که شده به همسر خود نشان دهید و وفاداری خود را به اثبات برسانید. و این امر همیشگی است و مقطعی نمیباشد لذا در تمام طول زندگی باید در این راه بکوشید و مطمئن باشید در ایجاد عشق و علاقه بیشتر نقش بسزایی دارد و هر چه در اثبات وفاداری و پاکدامنی خود موفق تر باشید کامیابی و سعادت بیشتری را حس خواهید نمود.

ادامه دارد ........ 

 

+ نوشته شده در  85/05/01ساعت 13:45  توسط نسرین ابراهیم زاده |  54 نظر

دخالت خانواده ها

بسیاری از اختلافات بین همسرها ناشی از دخالت خانواده ها می باشد. شاید بعضی ها بگویند این موضوعات تکراری است و کلیشه ای می باشد و دوره این حرفها گذشته است ولی هر چه هست وجود دارند و ما می بینیم و منشا بسیاری از مشکلات هستند بنظر من متاسفانه در فرهنگ ما روابط عاطفی بین افراد در حد افراطی که قرار می گیرد. رفت و آمدها و معاشرتها از حد اعتدال خارج می شود و توقعات بالا می رود و از طرفی وقتی ارتباطات زیاد شد به تبع آن نظردادن ها  هم زیاد شده و کم کم جنبه دخالت پیدا می کند و متاسفانه در بسیاری از موارد وقتی نظری داده می شود شخص متوقع است که حتما" نظرش اعمال شود و اگر مورد بی توجهی قرار گرفت این امر را بی احترامی تلقی کرده و کم کم دلخوریها آغاز می شوند . در بسیاری از موارد دیده شده روابط زیاد از حد منجر به قطع ارتباط گردیده است. لذا برای آن که به آن مرحله نرسید بهتر است همیشه در روابط خود حد اعتدال و مرزها را رعایت کنید تا هرگز دچار مشکل نشوید. و این حد و مرزها برای افراد مختلف نیز متفاوت است و درک این تفاوتها هم بستگی به شرایط هر خانواده ای متفاوت می باشد.

ولی چند نکته کلی وجود دارد که باید همه به آنها توجه نمایند:

1- مهمترین نکته این است که باید در فرهنگ ما جا بیفتد که تا از ما نظری را نخواسته اند هرگز نظر ندهیم . هرگز به کسی که از ما مشورت نخواسته راهنمایی نکنیم. که اگر غیر از این باشد ارزش همفکری ما کم می شود و جنبه دخالت پیدا می کند.

2- دیگر این که اگر از ما نظری خواستند و ما نظر دادیم هرگز انتظار نداشته باشیم که حتما نظر ما اعمال شود. و قبول کنیم  ممکن است نظر ما رد شود و این دلیل بی احترامی نمی باشد.

3- یکی از مهمترین مسایل این است که یک زوج وقتی ازدواج می کنند باید به استقلال اقتصادی رسیده باشند زیرا دیده شده وقتی جوانها از حمایت مالی خانواده ها برخوردار هستند متاسفانه خانواده حامی به دلیل برطرف کردن نیاز مالی فرزند خود به خود اجازه می دهد که در امور مختلف دخالت نماید. و حتی در مواردی که به این امر اعتراض می شود خانواده حامی ادعا می کند که اگر از این حق برخوردار نباشد حمایت مالی را قطع می کند. در صورتی که خانواده فداکار خانواده ای است که بدون هیچ چشم داشتی از فرزند خود حمایت نماید.

از طرفی اگر جوانها می خواهند مستقل باشند باید از نظر اقتصادی هم استقلال لازم را پیدا کنند.

4- نکته دیگر این است که هنگام ازدواج باید زوج به بلوغ فکری و سنی هم رسیده باشند. زیرا در مواردی که مثلا سن ازدواج کم است خانواده ها به بهانه این که فرزندانشان هنوز بچه هستند و تجربه ندارند به خود حق دخالت را می دهند. لذا بلوغ فکری و شخصیتی می تواند مانع از دخالت شود.

5- از طرفی همه افرادی که دخالت می کنند کار خودشان را توجیه نموده و ادعای دلسوزی و مهربانی و ارایه تجربیات به جوانها را دارند و هرگز کار خودشان را دخالت نمی دانند . به این افراد باید گفت تا از شما نخواسته اند دلسوزی نکنید و بدانید همه افراد دارای قوه تشخیص و ادراک هستند و هرکس به نوعی زندگی خود را می چرخاند. و به فرزندان خود اعتماد داشته باشید و بدانید آنها بزرگ شده اند و دیگر بچه نیستند.

6- بسیاری از والدین انتظار دارند فرزندشان پس از ازدواج همچون گذشته رفتار نماید. بنظر من این یک خواسته نامعقول است زیرا همین والدین نیز روزی ازدواج کرده اند و والدین خودشان را به قصد زندگی زناشویی مستقل ترک نموده اند و این یک چرخه طبیعی است که از ابتدا بوده و همیشه هم جریان دارد والدین فرزندانی را با زحمت به میل خود بزرگ می کنند و فرزندان نیز در زمان موعود خود به دنبال سرنوشت رفته و مستقل می شوند. لذا بزرگترها هرگز نباید توقع داشته باشند فرزندی که ازدواج کرد مثل گذشته باشد زیرا وقتی فرد متاهل شد دیگر دو نفر هستند که باید تصمیم گیری کنند. البته توقع احترام داشتن به جا است ولی توقع دخالت در امور زندگی فرزندان کاری است نادرست.

7- از طرفی جوانها هم باید بدانند وقتی ازدواج می کنند ازدواج یک تحول است که باید با تغییر همراه باشد و این تغییر در همه رفتار و کردار فرد باید نمایان شود. باید درک کرد پس از ازدواج دو نفر با دو سلیقه و عقیده متفاوت هستند که باید با یکدیگر تفاهم برقرار کنند و در مورد تمام موارد از جمله ارتباطات خود تصمیم بگیرند.

دیده شده در بسیاری از موارد زن یا مرد پس از ازدواج هم خواسته مثل گذشته روابط خانوادگی اش را داشته باشد و در تمام مسایل نظر خانواده اش برایش مهم بوده در صورتی که باید پس از ازدواج نظر همسر مهمتر از نظر دیگران باشد حتی اگر مشورت هم می کنید از یکدیگر اجازه بگیرید و در نهایت با همسر خود تصمیم گیری کنید. و در نظر بگیرید که همسرتان تا چه حد به داشتن ارتباط شما رضایت می دهد و این در مورد زن یا مرد فرقی نمی کند. این ارتباطات را تعدیل کنید. باز هم می گویم احترام گذاشتن با دخالت دادن فرق می کند. و باید بدانید وقتی ازدواج می کنید جایگاه شما در خانه پدری تان فرق می کند و دیگر مثل گذشته نیستید. این را با یک مثال ساده می گویم . شما فرض کنید در زمان مجردی در خانه اصطلاحا" پدریتان نیاز کوچکی مثل خرید کفش داشتید مسلما" به راحتی نیاز خود را با والدینتان مطرح می کردید و می خواستید که نیاز شما را برطرف کنند . ولی وقتی ازدواج می کنید دیگر به هزار و یک دلیل رویتان نمی شود یک چنین درخواستی را از والدین خود داشته باشید و همیشه سعی می کنید خودتان نیازهای خود را برطرف کنید . پس می بینید که پس از ازدواج یک چنین مثال ساده ای نشان دهنده یک تغییر در جایگاه فرد است لذا باید قبول کرد که پس از ازدواج روابط افراد حتی با والدینشان تحت تاثیر و تغییر قرار می گیرد و فقط باید کوشید بهترین تغییر را ایجاد کرد و اگر کسی بخواهد مثل گذشته اش رفتار کند دیر یا زود با مشکل روبرو خواهد شد.

دیده شده در مواردی افراد بخاطر تعصبات خانوادگی از یکدیگر جدا شده اند و به خانه پدری برگشته اند ولی همه اذعان داشته اند پس از طلاق هرگز در خانه پدریشان احساس گذشته را نداشته اند و راحت نبوده اند و احساس سربار بودن را داشته اند . اینها نشان می دهد که پس از ازدواج خواه نا خواه روابط والدین با فرزندان تغییر می کند .پس سعی کنید در این راه دچار اشتباه نشوید!

8- به نظر شخصی من برای این که از دخالتها جلوگیری شود بهتر است رفت و آمدها و معاشرتهای خود را تعدیل نمود و حتی در مواردی توصیه می شود که خیلی رسمی باید برخورد کرد . بطوری که خیلی رسمی و با ادب و احترام کامل معاشرت نمود تا رو در بایستی ها و حرمتها حفظ شود و دیگران به خود حق دخالت ندهند . زیرا همانطور که گفتم متاسفانه وقتی در روابطمان افراط کنیم دیگران صمیمیت را دلیل بر حق دخالت می دانند ثابت شده در معاشرتهای زیاد دخالتها هم بیشتر بوده است. صله رحم و ارتباط با ا قوام و خانواده اگر در چارچوب صحیح و در مرز خود باشد قابل احترام است اگر قرار باشد منجر به دخالت و در نهایت اختلاف شود جایز نیست.

9- زن و مرد باید همیشه و در همه حال تکیه گاه یکدیگر باشند . حتی در غیاب هم باید از یکدیگر دفاع کنند. به این منظور که اگر فردی به همسرتان بی احترامی کرد باید در دفاع از او بکوشید و بگویید اگر برای من ارزش قایل هستید باید برای همسر من نیز ارزش قایل باشید و اگر صحبتی هست باید در کمال احترام در حضور خودش عنوان شود تا مشکل برطرف گردد.

خانمی ادعا می کرد وقتی همسرش به تنهایی نزد خانواده اش می رود در غیاب او خانواده همسرش از نقطه ضعفهای او به شوهرش تعریفها می کنند. و مرد ادعا می کرد آنها هر حرفی می زنند برای خودشان می گویند و من اصلا تحت تاثیر خانواده ام قرار نمی گیرم و به حرفهایشان توجه نمی کنم. در پاسخ این آقا گفتم بدانید همیشه وقتی شنونده خوبی وجود داشته باشد گوینده خوبی هم وجود خواهد داشت . اگر شما شنوده حرفهای آنها نباشید پس آنها هم حرفی برای گفتن به شما نخواهند داشت. اگر فقط یک بار که خانواده تان خواست پشت سر همسرتان حرفی بزند و شما می گفتید که من اجازه نمی دهم در غیاب همسرم در موردش حرفی بزنید و اگر چنین بکنید باعث می شود حرمت و احترام خودتان را از دست دهید و اگر حرفی دارید در کمال ادب و احترام به خودش بگویید و بدانید من از او حمایت می کنم چون همسرش هستم و باید چنین بکنم لذا ایمان داشته باشید دیگر هرگز پشت سر همسرتان کسی حرفی نخواهد زد زیرا احترام به همسر احترام به شما قلمداد شده است و از طرفی همسرتان هم یقین پیدا می کند که کسی هست که همیشه از او حمایت کند. و اگر حمایت شما نباشد همسرتان خودش برای دفاع از خود اقدام می کند که ممکن است این رفتار نتایج بدتری داشته باشد. اگر شما ادعا می کنید به حرف آنها توجه نمی کنید پس لزومی هم ندارد شنونده حرفهایشان باشید زیرا کسانی که به بد گویی در پشت سر افراد دیگر می پردازند مسلما نیاتی دارند که ممکن است در ابتدا شما تحت تاثیر قرار نگیرید ولی در آینده این تکرارها باعث اختلاف در زندگیتان می شود. و اگر در ابتدا با تحکم و جذبه برخورد شود از برخوردهای دیگر جلوگیری می شود.

10- در بسیاری از موارد تعصبات شدید خانوادگی باعث اختلاف شده است و این که یکی از همسرها خواسته به نوعی دفاع از خانواده اش بکند که منجر به لج و لجبازی شده است. در صورتی که اگر افراد واقع بین باشند و نقطه ضعفهای یکدیگر و خانواده های یکدیگر را قبول کنند و تعصب به خرج ندهند مشکلی هم ایجاد نمی شود.

خانمی مدام می گفت پدرم چنین گفت و چنان کرد و معتقد بود که کار پدرش درست است . و همین امر باعث ایجاد حساسیت در همسرش شده بود که حتی کارهای درست پدر را بد می پنداشت.

توصیه می شود هرگز نظر خانواده خود را مستقیم در زندگی مشترک دخالت ندهید و اگر موردی است که فکر می کنید درست است باز هم با همسر خود مشورت کنید وتصمیم نهایی را با هم بگیرید. و هرگز تعصب به خرج ندهید که چون خانواده ام چنین است من باید فلان کار را انجام دهم یا ندهم. اگر چنین اشتباهی را مرتکب شدید یقین داشته باشید فقط باعث ایجاد دلخوری بین همسرتان و خانواده تان خواهید شد.

11- هرگز از همسر خود توقع نداشته باشید که مثل شما به خانواده تان بنگرد. و توقعات خانواده ها از عروس یا داماد نباید زیاد باشد زیرا اگر کسی به خانواده همسرش احترام بگذارد این یک وظیفه نیست بلکه یک لطفی است که به خاطر وجود همسرش روا داشته است. البته این لطف می تواند جنبه انسانی داشته باشد. ولی وظیفه محسوب نمی شود. فرزندان در قبال والدین خود وظایفی دارند ولی همسرانشان در قبال والدین آنها هیچ وظیفه ای را ندارند .

12- درنزاع های خانوادگی جوانها برای جلب حمایت خانواده واز روی مظلوم نمایی خانواده ها را دخالت ندهند زیرا باعث افزایش تشنج می شود همانطور که قبلا" گفتم در مشاجرات خود فقط باید به افراد بی طرف مراجعه نمایند زیرا متاسفانه خانواده ها برای حمایت فرزندان خود ممکن است حقایق را نادیده بگیرند

۱۳- در نهایت تاکید می کنم همیشه یک زوج موفق در همه امور نظر یکدیگر را جویا شده و برای هم احترام قایل می شوند حتی در مواردی که اختلاف سلیقه است نیز به اختلافات یکدیگر هم احترام می گذارند و هرگز به  دیگران حتی والدین خود اجازه دخالت نمی دهند . و در مواردی هم که اختلافی ایجاد می شود بهتر است به خانواده ها مراجعه نشود زیرا جانبداری های بی مورد باعث تشدید اختلاف می گردد. در چنین مواردی به مشاورین با تجربه که بی طرف هم هستند مراجعه شود تا در محیطی آرام اختلافات حل شوند.

موارد بسیار دیگری را می توان برشمرد که شاید از حوصله این بحث خارج باشد.

ادامه دارد…

+ نوشته شده در  85/04/19ساعت 9:48  توسط نسرین ابراهیم زاده |  35 نظر

روابط جنسی

در مقاله ای خواندم که در یک آمار گیری به این نتیجه رسیده اند که روابط جنسی در زندگی زناشویی برای مردها در اولویتهای نخست و برای زنها در اولویتهای هفتم به بعد قرار دارد . می توان نتیجه گرفت که روابط جنسی یکی از اهدافی است که در هر ازدواجی خواه ناخواه مد نظر قرار خواهد گرفت.

از طرفی از آنجا که این مسئله یکی از غرایز طبیعی و خدادادی می باشد باید همان طور که به غرایز دیگر چون خوردن و آشامیدن اهمیت می دهیم به این جزء وجودی انسان نیز در چارچوبی صحیح و درست بپردازیم. و اگر افراد در چارچوب صحیح خانواده بتوانند این نیاز خود را ارضا نمایند مسلما" بسیاری از مشکلات و انحرافات اخلاقی در جامعه نیز از بین می رود.

در مواردی که افراد متاهل دچار انحرافات اخلاقی و جنسی می شوند می توان گفت عده ای از آنها به دلیل بوالهوسی و شخصیت ضعیفی که داشته اند به این انحرافات کشیده شده اند ولی در بسیاری از موارد هم دیده شده که افراد چون در محیط زناشویی خود نتوانسته اند نیاز های خود را برآورده کنند به انحرافات اخلاقی و خیانت جنسی روی آورده اند.

یکی از کا رشناسان قضایی عنوان می کرد که بسیاری از اختلافات زنها و شوهر ریشه در روابط جنسی دارد و ثابت شده که در بسیاری از موارد افراد چون نمی توانند نیازهای جنسی خود را با همسر خود ارضا نمایند و از طرفی متاسفانه چون در فرهنگ ما صحبت کردن آن هم با صراحت در این مقوله هنوز برای همه جا نیفتاده است لذا افراد وقتی نیازهای جنسی شان برآورده نمی شود به بهانه گیری در زمینه های دیگر می پردازند و مشکلات و مسائل دیگری را عنوان می کنند که فقط می توان گفت بهانه ای بیش نیستند و اگر مشکلات جنسی برطرف شوند این دسته از بهانه ها نیز به خودی خود حل خواهند شد.

لذا با توجه به اهمیت این موضوع و با در نظر گرفتن مسائلی که عنوان شد به همه زنها و مردها توصیه می شود که اطلاعات خود را در زمینه مسائل جنسی افزایش دهند و در این رابطه از کتابهایی که در این مورد نوشته شده استفاده نمایند و در مواردی هم که مشکلات پزشکی  وجود دارد به متخصصین مراجعه نمایند .

 یکی از توصیه های مهم این است که هر یک از همسران باید صراحتا" نیازها و خواسته های جنسی خود را به زبان بیاورد و از همسر خود بخواهد که به این نیازها اهمیت دهد و طرف مقابل هم وظیفه دارد بکوشد تا نیازهای همسرش را برآورده نماید. لذا شرم و حیا و خجالت که در جاهای دیگر بسیار پسندیده است در خلوت زناشویی بسیار ناپسند می باشد . زن و مرد باید بدانند که اگر در خلوت خود بتوانند نیازها و خواسته های یکدیگر را برآورده نمایند در نتیجه می توانند یک خانواده سالم و نهایتا" یک جامعه سالم داشته باشند .

ادامه دارد...

+ نوشته شده در  85/04/03ساعت 6:6  توسط نسرین ابراهیم زاده |  43 نظر

احترام گذاشتن

یکی دیگر از مواردی که می تواند در استحکام روابط دوستانه نقش به سزایی داشته باشد احترام گذاشتن به یکدیگر است.

در روابط زناشویی احترام گذاشتن متقابل بیشتر حائز اهمیت می باشد. احترام گذاشتن باعث افزایش محبت و دوستی می گردد.

زن و شوهر باید همانند یک روح در دو کالبد باشند بدین معنا که باید همانطور که انسان برای خود ارزش قائل می شود برای همسر خود نیز ارزش قائل شود و از طرفی همانطور که فرد با خودش راحت هست باید با همسر خود نیز راحت و صمیمی باشد و احترام گذاشتن به این معنا نیست که به قول امروزی ها برای یکدیگر کلاس بگذاریم زیرا در چنین شرایطی دیگر راحتی و صمیمیت بی معنا می شود در حالی که زن و شوهر باید در کنار هم در کمال راحتی و آرامش باشند . شاید رعایت بعضی امور در برابر دیگران ضروری باشد ولی زن و شوهر باید در کنار هم احساس آرامش و راحتی بنمایند و همانطور که هر کسی با خودش راحت است باید با همسر خود نیز راحت و صمیمی باشد.

لذا احترام گذاشتن به این معنا است که خواسته های یکدیگر را بشناسیم و به آنها اهمیت بدهیم. و نقطه ضعفهای یکدیگر را هم بدانیم و به آنها نیز احترام بگذاریم. بدین معنا که به همسر خود بگوییم چون تو فلان کار را دوست داری من بخاطر تو آن را انجام می دهم یا بخاطر تو از فلان رنگ استفاده می کنم ویا بخاطر تو فلان جا می روم یا فلان غذا را تهیه می کنم و یا چون تو از فلان چیز خوشت نمی آید من به خاطر تو آن کار را انجام نمی دهم . من احترام گذاشتن را در چنین اعمالی می دانم یعنی در اصل توجه به خواسته های طرف مقابل .

احترام گذاشتن در همه جا ضروری است بخصوص در جلوی جمع اهمیت بیشتری می یابد. وقتی کسی در جلوی دیگران به همسر خود احترام می گذارد در اصل برای خود و خانواده اش ارزش قائل شده و با عمل خود به دیگران می فهماند که باید دیگران هم به او و خانواده اش احترام بگذارند زیرا تا وقتی ما برای خودمان ارزش قائل نشویم نباید از دیگران انتظار احترام داشته باشیم و درست گفته اند که احترام هر کس دست خودش می باشد.

و اگر کسی برای خانواده خود ارزش قائل شد در اصل برای خودش ارزش و احترام قائل گردیده است .

دیده شده است  بعضی افراد در جلوی جمع با همسر خود برخورد نامناسبی داشته اند که موجب کدورت شده است و بعد ادعا کرده اند که منظوری نداشته اند و صرفا" قصد شوخی داشته اند ولی همین امر باعث کدورت و ناراحتی همسرشان شده است. ما از بزرگان خود شنیده ایم که در شوخی کردن حد اعتدال را رعایت کنید زیرا شوخی زیادی باعث کدورت و ناراحتی می شود.

از طرفی باید نقطه نظرها و نقطه ضعفهای همسر خود را بدانیم و به آنها احترام بگذاریم  زیرا دیده شده بعضی ها از نقطه ضعفها سوء استفاده کرده و موجبات ناراحتی دیگری را فراهم می کنند .از طرفی سعی کنیم ظرفیت خود را بالا ببریم تا به اندک چیزی از یکدیگر ناراحت نشویم. خلاصه آن که احترام گذاشتن به همسر خود در جلوی دیگران تاثیر صدچندان دارد و باعث ایجاد محبت بیشتر می شود .

یکی از اصطلاحات مسخره ای که بین امروزی ها رایج شده اصطلاح زن ذلیلی و یا مرد ذلیلی است که بنظر من بی معنا می باشد زیرا اگر کسی به همسر خود احترام بگذارد و برای خواسته های همسرش ارزش قائل شود در اصل برای داشتن زندگی بهتر برای خودش تلاش می کند و برای خودش ارزش قائل می شود و یک چنین اصطلاحاتی بی معنا است زیرا احترام با ذلالت هیچ ربطی به هم ندارند.

از طرفی همیشه سعی کنید خواسته ها و نقطه ضعفهای خود را خودتان صراحتا" به همسرتان بگویید و در اصل خصوصیات خود را بیان کنید تا همسر شما از آنها آگاهی داشته باشد که بداند در آینده چگونه برخورد کند و به آن خواسته ها توجه نماید تا موجبات ناراحتی فراهم نشود. زیرا گاهی دیده شده فردی با همسر خود رفتاری را داشته است که به نظر خودش بد نبوده ولی همسرش دلخور شده است و این بدین معنا بوده که نمی دانسته  همسرش از چه کارهایی خوشش می آید یا از چه کارهایی بدش می آید. و از آنجا که برای شناخت ممکن است زمان زیادی لازم باشد  بهتر است تا زمانی که ما شناخت کامل پیدا می کنیم دلخوری پیش نیاید پس مواردی را که ممکن است برایمان مهم باشند عنوان کنیم تا احترامها از بین نروند زیرا اگر حرمتها شکسته شوند ترمیم روابط کار دشواری است پس سعی کنید اجازه ندهید که حرمتها ازبین بروند.

در همه روابط اجتماعی سعی کنید احترام سن و سال یکدیگر راحفظ کنید و کوچکترها برای بزرگترها احترام قائل شوند و بزرگتر ها اشتباهات کوچکترها را به حساب سن کمترشان ببخشند. مطمئن باشید اگر همیشه به همسر خود احترام بگذارید و به خواسته هایش توجه کنید این امر باعث می شود که همسر شما هم متقابلا" این کار را یاد گرفته و برای شما ارزش قائل شود و دیده شده در مواردی که یکی از طرفین سعی بیشتری در حفظ حرمتها داشته است طرف مقابل خود را شرمنده کرده و او را با عمل مکرر خود وادار به احترام متقابل نموده است. البته این در همه روابط دوستانه صدق می کند بخصوص روابط زناشویی.

ادامه دارد...

+ نوشته شده در  85/03/17ساعت 23:37  توسط نسرین ابراهیم زاده |  51 نظر

هدیه دادن

یکی از کا رهای پسند یده ای را که می توانیم در راه مستحکم تر شدن د وستیهای خود انجام دهیم دادن کاد و وهد یه به یکدیگر می باشد.

هد یه دادن باعث افزایش محبت بین د وستان بخصوص همسران می شود. و همه مرد م از کوچک و بزرگ گرفته تا زن و مرد از گرفتن هد یه خوشحال می شوند.

این که افراد به مناسبتهای مختلف برای یکد یگر کاد و می گیرند نشان دهنده این است که :

دوست عزیز و یا همسر عزیزم – چون تو را دوست دارم پس لحظات با تو بودن بخصوص لحظات خاطره انگیز با تو بودن را هم دوست دارم و آن لحظات را هرگز فراموش نمی کنم و همیشه آنها را گرامی می دا رم و به میمنت آن لحظات خاطره انگیز شادی ام را با تو جشن می گیرم.

من شخصا" هد  ف از کاد و دادن را در آن چه در بالا ذ کر کرد م می دانم و فکر می کنم یک چنین قصد و هد فی می تواند بسیار پسندیده و نیکو باشد. لذا یاد آوری خاطراتی مثل تولد- سا لگرد ازدواج و یا آشنایی و غیره می تواند نشان دهنده این باشد که ما د وست و یا همسرمان را که باید همیشه دوست ما هم باشد را فراموش نکرده و همیشه با یاد و خاطره او زند گی می کنیم.

از آنجا که هدیه دادن می تواند یک عمل معنوی باشد پس جایز نیست آن را با ماد یات بسنجیم. زیرا د یده شده افرادی هستند که فقط جنبه مادی کادو را در نظر می گیرند و شخصا" افرادی را د یده ام که ارزش مادی کاد و را سنجیده اند و حتی د یده ام که به بقول معروف توی ذ وق شخص کادو دهنده هم زده اند که چرا مثلا" کاد و گران قیمت تری نگرفته ای!؟ که بنظر من این یک عمل زشت و ناپسند است زیرا نفس عمل هد یه دادن مهم است نه ارزش مادی آن . ولی متاسفانه هستند افراد کوته بینی که دوستی ها را بر اساس معیار های مادی می سنجند.

افرادی که در هنگام گرفتن کاد و سختگیری می کنند بخصوص در مورد زن و شوهرها -  باعث می شود که افراد در هنگام خرید هد یه معذ ب باشند . مثلا" دیده شده که همسری هنگام تولد یا مناسبت د یگری گفته :

( وای دوباره تولد ش شد و نمی دانم چکار بکنم می ترسم باز هم از هد یه من خوشحال نشود و ایراد بگیرد و از این د ست جملات .)

در صورتی که اگر ما برخورد معنوی و درستی داشته باشیم هرگز همسرمان د ر هنگام تهیه هد یه معذ ب نخواهد بود و با شادی و شعف به استقبال روز های خاطره انگیز ما خواهد رفت.

هد یه باید شامل چیزی باشد که شخص با میل و رغبت و با سلیقه و با توجه به استطاعت خود ش آن را تهیه نماید در چنین شرایطی هد یه ارزش پیدا می کند. یک هد یه می تواند یک نگاه عاشقانه یا یک لبخند دوستانه و یا یک بوسه عاشقانه  یا یک شاخه گل و حتی یک متن و شعر زیبا و یا یک کادو ارزان و یا گران قیمت باشد ولی هر چه که باشد اگر از صمیم قلب اهدا گرد د با ارزش خواهد بود.

پس سعی کنید در هنگام گرفتن کاد و همیشه مراتب قد ر دانی خود را نشان دهید و وقتی سختگیری در کار نباشد د یگران هم بیشتر برای کادو دادن استقبال می کنند د وستی می گفت ما می خواهیم ماه گرد ازدواجمان را هر ماه جشن بگیریم این در شرایطی است که افراد با یکد یگر ساده و صمیمی برخورد می کنند در حالی که د یده شده عده ای حتی از سالگرد ازدواج خود هم فراری هستند صرفا" به خاطر این که نمی دانند چگونه باید رضایت همسر خود را جلب نمایند.

 نکته د یگر که دوست دارم بیشتر خطاب به آقایان بگویم این است که د یده شده اکثر آقایان به خیال خودشان لطف می کنند و مبلغی پول را به همسر خود می دهند و می گویند برو و هر چه دلت می خواهد بعنوان کاد و بخر!

من با این عمل چندان موافق نیستم . زیرا بنظر من شخص اگر برای همسرش ارزش قائل است باید زمانی را هزینه کند و بیندیشد که چگونه می تواند همسر خود را خشنود کند و این یعنی سلیقه و خواسته های همسرش را می شناسد و مطابق با آنها همسر خود را شاد می کند. وگرنه دادن پول و خرید کردن در طول زندگی یک امر تکراری است و خرید کردن جزء یکی از کا رهای روزمره افراد می باشد. مهم این است که همسر وقت گذاشته فکر کند و همسر خود را شگفت زده و شاد نماید.

یکی د یگراز مواردی را که د یده ام این بوده که خانمی خانه دار برای همسر خود کادویی تهیه نموده و مرد پس از دریافت کادو با خنده و به قول خود ش به شوخی گفته از پول خود م برای خود م کاد و خریده ای؟ که این ا مر سبب ایجاد کد ورت شده است. بی شک از این نوع برخوردها را می توان زیاد د ید که بنظر من چنین افرادی باید در خود شان یک سری تحولات اساسی انجام دهند و میزان د رک خود را افزایش دهند و از طرفی باید بدانند که افراد خانه دارهم د ر اقتصاد خانواده سهیم هستند که در این مقوله بحث مبسوطی را در آینده خواهیم داشت . در مورد چنین افرادی هد یه گرفتن از جانب فرزندان هم زیر سوال می رود ! زیرا فرزندان هم تحت پوشش اقتصادی والد ین هستند ولی مهم این است که به یاد افراد خانواده می باشند. و ارزشها و مناسبتها را درک می کنند. پس باید چنین اشخاصی همانطور که گفتم در نگرش خود تغییراتی را اعمال نمایند.

بعضی ها ممکن است مناسبتهای مختلف را فراموش کنند که من پیشنهاد می کنم این روزهای خاص را در جایی که در معرض د ید است یاد داشت کرده تا فراموش نکنند زیرا وقتی می شود با یادآوری یک روز خاطره انگیز د ل همسرمان را شاد کنیم چرا دریغ کنیم. حتی اگر می توانیم روزهای عادی د یگر را هم برای خود مان خاطره انگیز کنیم وسعی و تلا ش کنیم هر روز قد می در راه بیشتر شد ن محبت بین یکد یگر برداریم.

امیدوارم در مطالب آینده بتوانم به نکات کوچک ولی مهم و حائز اهمیت در زند گی بپردازم. و از طرفی از همه دوستانی که نظر می دهند سپاسگزارم ولی از نظر منطقی باید قبول داشت که برآورده کردن سلیقه و نظر همه دوستان غیر ممکن است و هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد که مورد رضایت همه باشد زیرا ا فکار و عقاید با هم متفاوت هستند  و همین باعث می شود کاری از نظر یک نفر درست و از نظر د یگری نادرست باشد ولی به نظر من عقاید همه محترم است و من تا آنجا که بتوانم سعی می کنم نظرات دوستان را اعمال نمایم.

ادامه دارد...

+ نوشته شده در  85/02/31ساعت 9:46  توسط نسرین ابراهیم زاده |  88 نظر

ابراز محبت

همانطور که قبلا" گفتم ما مسائل قبل از ازدواج و پیرامون ازدواج را بررسی کرد یم و اگر نکته ای فراموش شده خواهش می کنم متذ کر شوید تا عنوان گرد د. و حالا می خواهم به مسائل بعد از ازدواج اشاره نمایم. مواردی که باید انجام دهیم و یا ندهیم تا زند گی بهتری داشته باشیم زیرا در زند گی مشترک زوجین باید سعی کنند هر روز کاری کنند که پیوند شان مستحکم تر شود و عشقشان افزون تر گردد زیرا بسیار جای تاسف خواهد داشت اگر عشق اولیه زوجین به عاد ت تبد یل گرد د.

و در هر کاری تا ما نخواهیم و تلا ش نکنیم هیچ اتفاقی نمی افتد پس اگر د وست دارید زند گیتان هر روز بهتر از روز قبل باشد پس باید در این راه تلا ش خود را تا حد ممکن انجام دهید. متاسفانه بعضی ها برای بد ست آوردن خوشبختی هیچ زحمتی به خود نمی دهند و بعد از مد تی که د چار مشکل می شوند از زمانه و از همسر و از همه متوقع می شوند و به بخت و شانس و اقبال خود نفرین می کنند و تازه به فکر چاره می افتند این نوع از افراد توقع دارند سعادت خودش بیاید و در خانه آنها را بزند و داخل شود در حالی که غافلند از این که برای بد ست آوردن خوشبختی باید تلاش کرد و این تلاش شامل همه موارد کوچک و بزرگ در زند گی می باشد زند گی همه ما تشکیل شده از مسائل روزمره که اگر به همین موارد جزئی دقت نشود مطمئن باشید د چار مشکل می شوید به قول سهراب سپهری زندگی شستن یک بشقاب است بنظر من این یعنی زند گی کردن بسیار آسان است و با اهمیت دادن به بسیاری از جزئیات می توان زند گی خود را د گرگون نمود. و بدانید در زند گی باید پایه ها را محکم کرد و اگر در این راه سهل انگاری شود مطمئن باشید د یر یا زود اثرات سوء آن را خواهید د ید. لذا من سعی می کنم در حد توان و بضاعت خود در هر مبحث به یکی از همین اصول و موارد کلی یا جزئی در زند گی بپردازم .

اولین و آسان ترین و کم خرج ترین پیشنهادی که می توانم به همه بکنم و اطمینان هم دهم که اثر معجره آسایی دارد این است که حداقل روزی دو بار به همسر خود بگویید :

دوستت دارم.

باور کنید این یک جمله جادویی است. زیرا ابراز کردن محبت باعث می شود ریشه های محبت در دل طرفین عمیق تر گردد. اگر ما در طول روز به کرات با جملات محبت آمیز از هر نوع آن به همسر خود ابراز محبت کنیم اثر آن را در روحیه و زندگی خود و همسرمان خواهیم د ید. اگر صبح که از همد یگر برای رفتن بد نبال کارمان جدا می شویم یک جمله محبت آمیز بگوییم همسرمان در طول روز با انرژی مثبت و با امید د ر کنار ما بود ن لحظه شماری می کند تا به آغوش خانواده برگرد د و در شب هم اگر یک بار دیگر جمله محبت آمیز دوستت دارم را بشنود همه خستگی های روزمره را از خود دور می کند.

جمله دوستت دارم فقط یک ثانیه از وقت ما را می گیرد آیا بنظر شما اگر انسان یک ثانیه را سرمایه گذاری کند برای آن که 24 ساعت از زند گی اش را شیرین کند این یک سرمایه گذاری جادویی نیست؟

بعضی ها می گویند این نوع از کا رها لوس بازی است یعنی چه هر روز اینکا رها را انجام دهیم؟ من در جواب این افراد می گویم فرض می کنیم این کا رها نوعی لوس بازی باشد ولی بنظر من اگر باعث مستحکم تر شدن روابط ما می شود چه اشکالی دارد که ما در این راه حتی لوس بازی هم در آوریم! در حالیکه ابراز عشق و محبت یک کار پسندیده است و باور کنید اگر کسی مداوم آن را زبانی تکرار کند کم کم ملکه ذهن و قلبش می شود . انسانها فطرتا" طالب محبت هستند و از این که مورد محبت د یگران قرار بگیرند خشنود می شوند پس برای خشنودی د یگران بخصوص همسرمان چه اشکالی دارد محبت خود را نشان دهیم هم در اعمال و هم در گفتار. بعضی ها در ابراز محبت خود خساست به خرج می دهند بخصوص در جامعه ما مردها در این زمینه کمی برایشان مشکل است که جملا ت عاشقانه را به زبان بیاورند و بسیاری از افراد ادعا می کنند که ما همسر خود را دوست داریم واین موضوع را همسرمان باید از اعمال و حرکات ما متوجه بشود. در جواب این عده باید گفت شما که ادعا می کنید در رفتار خود مشکلی ندارید و محبت دراعمال شما مشهود است چه اشکالی دارد یک ثانیه از عمر خود را با یک جمله عاشقانه نثار همسر خود نمایید.

از طرفی بدانید هرگز دیگران نمی توانند به مکنونات قلبی ما و یا به آن چه در ذهن ما است پی ببرند مگر این که خود مان به نوعی آن را بروز دهیم آنها که ادعا می کنند همسر ما باید خودش متوجه شود لحظه ای بیند یشند که همسرشان شاید این تیز بینی را ندارد که به مکنونات قلبی و ذهنی همسرش پی ببرد پس از کجا باید این محبت را درک کند. باور کنید خیلی از افراد ی که د چار مشکل شده اند برای این بوده که احساس می کرد ند همسرشان دوستشان نداشته در حالی که طرفشان ادعا می کرده همیشه همسرش را دوست داشته فقط چون این محبت بروز داده نشده سوء تفاهم های زیادی بوجود آمده است. توصیه می کنم یک ماه هم که شده این کار را تمرین کنید باور کنید کم کم ملکه ذهنتان می شود و عمیق تر شدن محبت و عشق را در وجود خود حس خواهید کرد بطوری که به دیگران نیز توصیه خواهید نمود. ازطرفی فرزندان ما باید ببینند که ما چگونه به یکد یگر محبت می کنیم وعشق ورزیدن و محبت کردن را یاد بگیرند تا بتوانند در آینده افراد با محبت و با عاطفه ای باشند. هرگز از ابراز عشق و محبت خجالت نکشید زیرا محبت ورزید ن یک هنر است پس سعی کنید یک هنرمند باشید . محبت ورزید ن به همه انسانها زیباست بخصوص محبت کرد ن به همسر که از زیبا ترین و پسند یده ترین کارها است که همه اد یان و همه بزرگان و همه ملل آن را سفارش کرده اند.

ادامه دارد...

+ نوشته شده در  85/02/24ساعت 11:11  توسط نسرین ابراهیم زاده |  73 نظر

یک بار د یگر باید بگویم که هد ف من در این وبلا گ در سه مرحله انجام می پذ یرد . مرحله اول به بررسی مسائل قبل از ازدواج پرداخته شده و این که چگونه اهداف خود را معین نماییم و تشخیص دهیم از زندگی و ازدواج چه می خواهیم و در این راستا بلوغ شخصیتی و فکری خیلی مهم و حائز اهمیت جلوه داده شده است. و مرحله بعدی مرحله ای است که ما با در نظر گرفتن اهداف صحیح اقدام به انتخاب و ازدواج می کنیم و در این مرحله ما از مشکلا ت موجود در سر راه جوانان صحبت کرده ایم. و در مرحله سوم انشاالله در آینده به مسائل بعد از ازدواج می پردازیم که چکار بکنیم که در یک زندگی خانوادگی موفق باشیم و چگونه پایه های زند گیمان را مستحکم نماییم.

لذا از دوستان تقاضا می شود اگر نکته ای وجود دارد که بیان نشده عنوان کنند تا به بررسی آن بپردازیم. در همین راستا ایمیلی از یکی از دوستان دریافت نموده ام که خواسته اند در مورد سن ازدواج و تفاوت سنی بین زوجین صحبت شود. باید بگویم این نکته مهمی است که می بایست در مرحله اول مباحث عنوان می شد که متاسفانه در این مورد بحث جامعی صورت نگرفته است لذا در اینجا سعی می کنم در مورد آن صحبت نمایم.

در مورد سن ازدواج عقیده های مختلفی وجود دارد ولی در کل بنظر من اگر کسی دارای بلوغ فکری باشد و به مرحله ای رسیده باشد که بتواند قبول مسئولیت نماید می توان گفت آماده ازدواج می باشد. و دیده شده افرادی را که در سنین پایین ازدواج موفق داشته اند و همینطور افرادی را که در سنین بالا ازدواج ناموفق داشته اند. من قبلا" هم گفته ام سن و سال دلیل لازم و کافی برای عاقل بودن نیست زیرا افرادی هستند که سنشان بالا است ولی بالغ نشده اند و برعکس افرادی هستند که خیلی زود به بلوغ شخصیتی می رسند. ولی از آنجا که ما وقتی مسئله ای را بررسی می کنیم باید کل را بسنجیم و کلی نظر دهیم و استثنا ها و جزئیات را چندان مد نظر قرار ندهیم می توان گفت اصولا" ازدواجهایی که در سنین پایین صورت می گیرند نا موفق می باشند و بعدا" که وارد زندگی می شوند مشکلا ت عد یده ای بوجود می آید . شاید در جامعه گذ شته و در زمان پدران و مادران ما آنها در سنین کم ازدواج کرده باشند و از چیزی هم نا را ضی نباشند ولی این را باید بدانیم آنها در زمانه ای بوده اند که نگرشها و توقعات و روابط و احترامها و مناسبتها و خیلی چیز های دیگرشان با زمانه ما فرق داشته است . گذشت و فداکاری در بین قد یمی ها بیشتر بود احترامها و روابط زن و مرد و فرزندان جور د یگری بود. ولی امروزه زمانه تغییر کرده و خواسته ها و جایگاه زنها و مردها فرق نموده است و جامعه در گیر تغییر و تحول است و این تحولات چه خوشایند باشند یا نباشند وجود دارند و ما خواسته یا نا خواسته در گیر این تغییرات هستیم لذا با توجه به آنها باید مسیر زند گیمان را معین کنیم.

در زمانهای گذشته زنان ما در سنین نوجوانی قبول مسئولیت مادری را می نمود ند و مردان ما قبول مسئولیت پدری را می کرد ند . افرادی را می شناسم که در سن 17 سالگی پدر و مادر شده اند. ولی امروزه شما اعمال و رفتار یک جوان 20 ساله را در نظر بگیرید متوجه می شوید که خیلی از حرکاتش دور از شان یک  پدر یا یک مادر است ولی این اعمال ناشی از شور جوانی است و اقتضای سنش را می نماید و شاید در نظر گذ شتگان جلف بنظر آید ولی در نظر نسل امروز هیچ ایرادی را ندارد. با توجه به این مسائل باید بگویم شاید از نظر پیشرفت علم و تکنولوژی سطح آگاهی ها بالا رفته باشد ولی از نظر قبول مسئولیتها جوانا ن براحتی زیر بار مسئولیت نمی روند. با توجه به این اوصاف نظر شخصی من در مورد سن ازدواج 25 سال به بعد می باشد و این در مورد زن یا مرد هم فرقی نمی کند . باید به جوانان فرصت آموختن تجارب را داد و آنها باید فرصت داشته باشند که به سنی برسند که بتوانند خودشان تشخیص درست را از نادرست بدهند و بتوانند خودشان تصمیم بگیرند و همانطور که قبلا" گفته ام باید شخص خودش به مرحله ای از ایمان و یقین برسد تا بتواند تصمیم بگیرد و قبول مسئولیت نماید. و باید اجازه دهیم جوانان در این راه روال عادی را طی کنند و نباید آنها را با روشهای مختلف به جلو هل داد زیرا اگر آنها در شرایط خاصی که بزرگترها برایشان مهیا می کنند تصمیمی بگیرند بدون آن که به رشد کاملی رسیده باشند بدانید در جایی از زند گی اثرات سوء این نوع از تصمیم گیری را مشاهده خواهیم کرد. و واقعا" راست گفته اند که عجله کار شیطان است. متاسفانه هنوز در بعضی از خانواده ها در مورد سن بخصوص خانمها نظرات نابجایی وجود دارد که اگر عقلا نی برخورد شود می توان با این نوع نگرشها هم مبارزه نمود.

از طرفی سنین خیلی بالا را هم برای ازدواج نمی پسند م زیرا بنظر من ازدواج یک پیوند آسمانی است که باید با شور و هیجان و خاطرات خوش همراه باشد و اینها همه مسائلی است که می توان در دوران جوانی به آنها دست یافت و وقتی کسی دوره جوانی را طی کرد دیگر شوروهیجان لازم را به اقتضای سن خود نخواهد داشت و اصولا" حوصله و نیروی کافی را هم نداشته و چه بسا بسیاری از اعمالی را که می تواند خاطره انگیز باشد را حتی لوس بازی قلمداد کند در صورتی که اگر در دوره جوانی ازدواجی صورت پذ یرد لذ تی را می توان تجربه کرد که در هیچ د وره د یگری از عمر تکرار نشد نی خود نمی توانید تجربه نمایید. پس توصیه می نمایم همانطور که نباید زود اقدام به ازدواج نمود د یر هم نباید به فکر افتاد سعی کنید از دوران جوانی خود بهره لازم را ببرید.

مطلب بعدی در مورد تفاوت سنی بین زوجین است . باز هم می گویم بنظر شخصی من که البته شاید هم نادرست باشد تفاوت سنی زن و مرد باید حداکثر 5 سال باشد . و من ازدواج افراد هم سن و سال را می پسند م و و تفاوتهای زیاد را قبول ندارم. زیرا بنظر من با توجه به همان بحث تغییر و تحول در جامعه که می توان گفت سیر این تحولات در سالهای اخیر زیاد هم بوده و هر سال با سال های دیگر تفاوتها چشمگیر تر می شوند باید زن و مرد در دوره ای هم زمان پرورش یافته باشند که تغییر و تحولات را تقریبا" هم زمان د یده باشند زیرا کلیه تحولات اجتماعی در شخصیت همه مردم تاثیر دارد و اگر دو نفر در یک دوره پرورش یافته باشند تاثیر تحولات جامعه بر روی آنها هم تقریبا" یکسان خواهد بود.

شما اگر در بین اطرافیان خود دقت کنید خواهید دید که دو نفر با تفاوت سنی ده سال چقدر می توانند متفاوت فکر کنند در صورتی که ده سال زمان زیادی نیست ولی با توجه به دنیای امروزی و عصر ارتباطات باید قبول کنیم که تفاوت نسلها کاملا" مشهود هست و این تفاوتها در دهه ها باید سنجیده شوند شاید در گذشته معیار سنجش زمانی بیشتر بود ولی بنظر من می توان تفاوت دو نفر را در دو دهه کاملا" حس کرد . شما هم اگر بخواهید می توانید با یک نگاه تیز بینانه این تفاوتها را ببینید.

یک مثال ساده می زنم . در زمانی که ما تحصیل می کردیم حتی دردوران دانشگاه هیچگاه هیچ دانشجویی بدون اجازه استاد نه حرفی می زد و نه از کلا س خارج می شد و رفتار کاملا" رسمی که ناشی از احترام بود وجود داشت و استادان و معلمین هم از دانشجویان توقع رفتار مناسب را داشتند. ولی من در بین افرادی که فقط یک دهه بعد از ما بود ند اینگونه رفتار را ندید م امروزه شاهد هستم که حتی در دبیرستان چگونه با دبیران برخورد می شود شاگردان با گستاخی جواب معلمین را می دهند و دفاع از حق خود را برای خودشان مسلم می دانند و احترام گذاشتن را در بعضی موارد نوعی تضییع حقوق خود می دانند . چه برسد به مقاطع دانشگاهی که د یده می شود بدون اجازه داخل یا خارج می شوند و یا حتی با صراحت با استادان برخورد می کنند. ببینید امروزه این نوع از رفتار کاملا" عادی بنظر می رسد و حتی استادان هم توقعی ندارند ولی در زمان ما این نوع رفتار کاملا" نشانه بی اد بی بود. البته من به درستی و نادرستی این رفتارها در زمانهای خودشان کاری ندارم بحث من این است که تحولات جامعه که بر روی شخصیت مرد م تاثیر گذار است در دوران خود فرق می کند . وشما همین امر را در تمامی شئونات زند گی تعمیم دهید و در این صورت متوجه می شوید اگر تفاوت سنی زن و مرد زیاد باشد نگرش هایشان هم متفاوت خواهد بود و در آینده این تفاوتها مشکل ساز می شوند . بسیاری از حرکات برای زن یا مرد از نظر یک دوره نامناسب است و از نظر نسل دیگر مناسب می باشد و اگر دو نفر برای دو دوره باشند سر همین مسائل اختلا ف پیدا می کنند. مثلا" در گذشته دوستی بین دختر و پسر ناشایست بود ولی امروزه بسیاری از افراد آن را توصیه می کنند و کار درستی بنظرشان می آید و این اختلا ف سلیقه با توجه به سیر تحولات جامعه ایجاد شده است. من سفارش می کنم با کسی ازدواج کنید که تقریبا" در یک دوره از زمان پرورش یافته باشید تا تحولات خاص هر دوره را با هم تجربه کرده باشید. زیرا تحولات جامعه بر فرهنگ و عقاید افراد تاثیر مستقیم می گذارد.

نکته ای را هم باید متذکر شوم زیرا دیده ام افرادی را که با تفاوت سنی زیاد ازدواج می کنند و وقتی آنها را منع می کنیم می گویند مثلا" مادر و پدر من یا فلا نی با اختلا ف سنی زیاد زندگی خوبی را داشته اند. ولی آنها در نظر نمی گیرند که مادران و پدران ما در شرایط خود بسیار صبورتر و با گذشت تر از نسل امروز بوده اند. و د یده شده که در آینده مشکلا تی پدید آمده البته افراد موفق هم داشته ایم. و این در شرایطی است که دو نفر با انگیزه و بلوغ شخصیتی کامل در مورد تمام مسائل به تفاهم رسیده اند و در چنین شرایطی تفاوت سنی را می توان نادیده گرفت.

از طرفی تفاوت سنی زیاد منجر به ایجاد مشکلا تی در آینده می شود. یکی از آن مشکلا ت این است که اصولا" با بالا رفتن سن حوصله و توانایی فرد کم می شود و حتی سلا متی شخص می تواند کاسته شود و زوج دارای سن کمتر در چنین شرایطی احساس نا خوشایندی دارد د یده شده در چنین شرایطی فرد جوان تر از خود به عنوان پرستار یاد کرده که مجبور است همسر خود را ترو خشک کند و یا از بی حوصلگی و ناتوانی همسر خود رنج برده است . که البته اگر فرد عاقل باشد باید بداند که سیر طبیعی زندگی با توجه به گذر عمر و سن و سال به همین منوال است و ما نمی توانیم از کسی که مثلا" 15 سال از ما بزرگتر است توقع داشته باشیم مثل ما سالم یا با نشاط وبا حوصله باشد باید به فکر آینده هم بود و دوران کهولت را هم در نظر گرفت. اگر دو نفر هم سن و سال باشند گذ ر عمر برایشان مساوی است و به یک میزان نیرو و نشاط و سلامتی خود را از دست می دهند و هر دو برای هم پرستاری می کنند و در حق د یگری اجحاف نمی شود.

و همین اختلا ف سنی زیاد که منجر به نارضایتی یکی از طرفین می شود دیده شده که منجر به خیانت و یا حتی ازدواج مجد د گردیده است زیرا فرد جوان تر حق خود دانسته که از جوانی خود استفاده کند و از زند گی اش لذ ت ببرد و هیچ  دلیلی را برای پایبندی خود ندانسته است. که البته من به نا درستی این کار معتقد هستم ولی از طرفی می گویم یک فرد اگر تفاوت سنی زیادی را حس می کند باید عواقب این مسائل را هم پیش بینی نماید و تصور روزهایی را نماید که ممکن است همانطور که گفتم برای عده ای پیش آمده برایش بوجود بیاید آیا بهتر نیست از اول به فکر عاقبت کار باشیم و عاقلا نه تصمیم بگیریم؟

همانطور که گفتم من با تفاوت سنی حداکثر 5 سال موافق هستم و به نظر من در این محور فرقی هم نمی کند مرد بزرگتر باشد یا زن. ولی در جامعه جا افتاده که زنها باید کوچکتر باشند ! که البته این فکر از آنجا نشات گرفته که خانمها به دلایل علمی وهورمونی و زایمان زود تر از آقایان از لحاظ ظاهری شکسته می شوند و به این د لیل می گویند خانمها باید کوچکتر باشند . که البته اگر تفاوت سنی کم باشد و موازین بهداشتی و پزشکی هم رعایت شود این پژمرد گی هم د یرتر صورت می گیرد.

نکته دیگری را که دوست دارم اشاره کنم این است که من همکاری داشتم که این آقا در زمانی که تصمیم گرفته بود ازدواج کند می گفت بایدهمسر من سنش کم باشد تا من بتوانم او را همانطور که دوست دارم تربیت کنم!؟ البته این مورد شاید عقیده بسیاری از افراد باشد که من در جواب این گروه باید بگویم وقتی ما ازدواج می کنیم باید برای هم حکم همسر و دوست را داشته باشیم و نباید برای هم رل پدر یا مادر و یا خواهر و یا برادر بزرگتر را بازی کنیم زیرا ثابت شده هیچ زن و  مردی دوست ندارد در کنار همسر خود احساس کند که طرف مقابلش برای او حکم والدینش را داشته باشد و یا قصد تربیت او را داشته باشد. زیرا یکی از شرایط ازدواج بلوغ است اگر ما به بلوغ فرد مقابل خود شک داریم چه لزومی به ازدواج می باشد و اگر دوست داریم کسی را تربیت کنیم بهتر است به فکر تربیت فرزندانمان باشیم. از طرفی خود کلمه همسر تشکیل شده است از هم به اضافه سر و می توان گفت یعنی دو چیز یا د و شخصی که در یک سطح و اندازه می باشند و این نشان دهنده این است که دو همسر باید از همه لحاظ در یک سطح و اندازه باشند و به عبارتی هم سر و هم گون باشند .

امید وارم که همه بتوانند در زند گی فرد هم سر و هم شان خود را پیدا کنند.

ادامه دارد...

 

+ نوشته شده در  85/02/16ساعت 23:32  توسط نسرین ابراهیم زاده |  64 نظر

یکی از دوستان از من خواست که در مورد تفاوت رسم و رسوم ازدواج در بین اقوام مختلف صحبتی داشته باشم. ابتدا خاطره تلخی که این دوست من داشت را برای شما عنوان می کنم تا بتوانیم نتیجه بهتری بگیریم.

در سالهای گذشته این دوست ما به خواستگاری دختر خانمی رفته بود وبا توافق هم مراسم نامزدی نیز برگزار شده بود و چند ماهی را هم با خوبی و خوشی با هم گذ رانده بودند که در این مدت عید قربان مقارن می شود با دوره نامزدی این دو نفر. دوست ما با توجه به این که در این مورد در فامیل و خانواده شان هیچ گونه رسم و رسومی را نداشتند و از رسوم خانواده دختر هم اطلاعی نداشته بود لذا در این روز بخصوص به خانه نامزد خود نرفته و هیچ هدیه ای را هم برای این روز خاص تدارک ندیده بود که همین مسئله برایش مشکل ساز شد. زیرا خانواده دختر رسم داشتند که در اعیاد مذهبی و روزهای خاصی باید خانواده داماد همراه با گل و کاد و و شیرینی برای تبریک به خانه عروس بروند وطبق رسوم آنها اگر در این امر کوتاهی صورت می گرفت نشان دهنده بی احترامی به عروس بود. لذا د وست ما بی خبر از این رسوم ناخواسته مورد اتهام قرار گرفت که بی احترامی کرده است و همین گلا یه و توقعات و گفتگوهای بعدی آنقدر ادامه پیدا کرد که سر یک چنین مسئله کوچکی نامزدی این دو نفر به هم خورد که البته مقصر اصلی هم خانواده د ختر بود ند که کوتاه نیامد ند و موضوع را خیلی بزرگ کردند. البته این د وست ما در آینده با شخص د یگری ازدواج کرد که خوشبختانه هم موفق بوده است.

ولی بحث ما این است که مشکلا تی از این د ست را چگونه باید توجیه کرد؟

ما می دانیم که در کشور ما اقوام مختلفی زندگی می کنند و هر شهر و هر قومی فرهنگ و رسوم خاص خود را دارند و اطلاع نداشتن از رسوم د یگران جرم محسوب نمی شود! و اگر برای کسی رسوم خانواد گی اش خیلی مهم است بهتر است آنها را به طرف مقابل بگوید و در اصل کار اطلاع رسانی را قبل از هرامری انجام دهد تا شخص  مقابل هم مطلع شود و نباید عدم اطلاع از خواسته هایمان را به حساب توهین و یا بی توجهی قلمداد کنیم . اگر کسی از خواسته های ما اطلاع داشت و توجه نکرد آن وقت باید قضاوت کرد البته در آن شرایط هم باید صحبت های شخص مقابل را  شنید و به قول معروف یک طرفه به قاضی نرویم.

البته من خانواده هایی را دیده ام که خیلی سنتی برخورد می کنند و هنوز احترام و عشق را در گرو این مسائل می دانند . حتی خانواده هایی هستند همانطور که قبلا" گفتم تا نوک د ماغشان را می بینند و بیشتر از آن وسعت دید و یا آگاهی را ندارند. مثلا" خانواده ای را دید م که وقتی داماد برای عروس کاد و آورد قبل از هر چیز رفتند و نمونه آن را قیمت کرد ند تا بر اساس قیمت آن عشق را سبک وسنگین کنند. و یا دیده ام که دامادی برای روز زن برای نامزد خود یک کیف کادو داد و با اعتراض خانواده عروس مواجه شد که چرا طلا نیاورده است! و واقعا" برای من جای تعجب داشت که چطور آد م باید رویش بشود که بتواند نوع هد یه را هم معین کند. البته به نظر من از افراد کوته فکر هیچ توقعی را نمی توان داشت و حتی می توان پیش بینی بد تر از اینها را هم نمود .

تنها راه حل به نظر من این است همانطور که در مباحث پیش از ازدواج گفتم در انتخاب همسر آینده خود د قت لازم را انجام دهید و با توجه به میزان فهم و شعور و فرهنگ شخص و خانواده اش اقدام کنید. و سعی کنید قبل از هر چیز از موارد مهمی چون فهم و شعور فرد مقابل آگاهی پیدا کنید. و اگر کسی چشم بسته اقدام کرد و بعد هم با مشکلا تی از نوع آن چه که عنوان شد مواجه شد می توان گفت خودش مقصر است که شناخت لا زم و کافی را کسب نکرده است.

لذا با کمی درایت می توان از بسیاری مشکلا ت د ور ماند. و از طرفی سعی کنید اگر از د و خانواده با د و فرهنگ مختلف هستید در ابتدا آگاهی های لا زم و طرز تفکر خود را برای یکد یگر مشخص کنید. و اگر فکر می کنید می توانید با آن نوع از فرهنگ کنار بیایید اقدامات بعدی را انجام دهید. 

نکته مهمی را که می توانم برای همه توصیه کنم این است که سعی کنید قبل از ازدواج چشمان خود را کاملا" باز کنید و همه مسائل را د قیق ببینید ولی بعد از ازدواج چشمان خود را به روی بسیاری از مسائل ببند ید و خیلی چیزها را نادیده بگیرید. و گذ شت را پیشه خود کنید.

ولی متاسفانه افرادی هستند که قبل از ازدواج چشمان خود را می بندند وبعد از ازدواج چشمان خود را باز می کنند. واین دسته از افراد هستند که د چار مشکل می شوند. به نظر من د وران آشنایی قبل از ازدواج و یا د وران نامزدی زمانی است که شخص باید چشمان خود را کاملا" باز کند و کوچکترین نکته ای را نا د یده نگیرد زیرا زمان – زمان شناختن است و دوره حساس و سرنوشت سازی است وزمانی است که باید عقل حکم کند بعد از این دوره می توان به امور دیگری چون عشق ورزید ن و غیره پرداخت.

اگر در دوران نامزدی عیب یا ایرادی را در همسر خود د ید ید و توانستید آن را ناد یده بگیرید پس باید د ر آینده هم این اغماض را داشته باشید . مثلا" اگر نوعی خساست را در همسر خود د ید ید و توانستید در دوران نامزدی باآن کنار بیایید و ناراحت نشد ید و به قول معروف به خاطر احساسات عاشقانه از آن صرف نظر کرد ید باید قبول کنید که اگر د ر ده سال آینده هم چنین عملی را د ید ید باید صرف نظر کنید و ناراحت نشوید. یعنی اگر گذ شت کرد ید باید تا آخر هم گذ شت کنید و اگر نمی توانید گذ شت داشته باشید پس در همان ابتدا هم خود رابا گذ شت نشان ندهید. واگر قرار است در آینده و پس از ازدواج همه نکات منفی را مهم جلوه دهید پس بهتر است در دوران قبل از ازدواج هم عقاید و نظرات خود را با صراحت بیان کنید و اگر از رفتاری می رنجید آن را در همان زمان روشن کنید. زیرا دیده شده است افراد- بسیاری از مسائل را در دوران نامزدی   د یده اند ولی توجه نکرده اند و به قول خود شان فکر کرده اند در آینده مسائل خود بخود حل می شود ویا بر اساس احساسات مشکلا ت را ناد یده گرفته اند ولی بعد از ازدواج میزان گذ شتشان کاهش یافته و احساسات را کنار گذاشته اند و تازه شروع کرده اند به د ید ن مسائل از د ید عقلا نی آن . در حالی که این کار مختص زمان نامزدی است نه پس از ازدواج.

باز هم تاکید می کنم اگر قصد دارید ازدواج موفقی داشته باشید سعی کنید در د وره نامزدی شناخت لا زم و کافی را بد ست بیاورید و همانطور که گفتم چشمان خود را کاملا" باز کنید و حتی اگر شده چشمان دیگری را هم قرض بگیرید و همه مسائل را زیر ذره بین قرار دهید و احساسی برخورد نکنید. که اگر با توجه به این موارد – ا نتخابی داشته باشید بدانید موفق خواهید بود و فرصت های زیادی را در بقیه عمر برای احساسات و عشق ورزید ن خواهید داشت.

ادامه دارد...

 

مشاوره فرآیندی است که طی آن در زمینه ممنوع و مساله خاص به فرد کمک و راهنمایی ارائه می‌شود. مساله ازدواج یکی از موضوعات مهمی است که در فر‌آیند مشاوره همواره مورد توجه است و به عنوان بخشی از فعالیتهای یک مشاور محسوب می‌شود. بر این اساس افرادی که قصد ازدواج دارند با کمک جستن از منابع مشاوره‌ای راهنماییهای لازم در این زمینه دریافت می‌کنند تا تصمیمات مناسبتری را اتخاذ کنند.

ضرورت و اهمیت مشاوره قبل ازدواج

ازدواج مساله بسیار مهمی است که بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. امروزه شمار روز افزون مواد طلاق موجب شده است تا صاحبنظران به فکر پیدا کردن راه حلهایی باشند که یک ازدواج موفق و سالم را فراهم شاخته مانع از شیوع و افزایش آمار طلاق که یقینا عواقب بعدی آن بسیار دشوارتر و سخت تر شود. مشاوره قبل از ازدواج ابتدا در زمینه مسائل پزشکی ، مساله گروههای فوتی و ژنتیکی آغاز گردید و امروزه کم کم در زمینه مسائل شخصیتی و روانی و روابط نیز در حال شکل گیری و کاربرد است. در این مقوله کارکردهای مشاوره قبل از ازدواج بسیار مهم هستند که به آنها می‌پردازیم.

بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره قبل از ازدواج

مشاوره قبل ازدواج در الویت اول به روشن ساختن ملاکهایی می‌پردازند که برای داشتن یک انتخاب مناسب در ازدواج ضروری هستند. عدم توجه به تعیین چنین ملاکهایی و ارزش گذاری و اولویت بندی نامناسب آنها اغلب موجب ناکامیهای بعدی می‌شوند. بر این اساس در مشاوره قبل از ازدواج تلاش می‌شود ملاکهای افرادی که قصد ازدواج دارند بررسی شده و راهنمایی لازم در مورد نظر داشتن ملاکهای مناسب ارائه گردد.

بررسی آمادگی طرفین برای ازدواج

سن ازدواج عامل مهمی است که می‌توانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمی‌تواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر می‌رسد میزان آمادگی سنی ، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی ، عاطفی ، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر می‌رسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج می‌رسند. یک فرد 25 ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی ، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن 35 سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.

بررسی تطابق و تناسب شخصیتی طرفین در ازدواج

ویژگیهای شخصیتی بسیار متنوع و متعدد هستند، اما برخی از آنها دخالت بیشتری در رضایت از زندگی مشترک دارند. مطمئنا فردی که بسیار به نظافت و تمیزی اهمیت قائل هست، نخواهد توانست با فردی که چندان در قید و بند این امور نیست زندگی موفقی داشته باشد. از ویژگیهای مهم شخصیتی که تاثیر قابل توجه در این زمینه دارند می‌توان به درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد. افراد درون گرا تمایل زیادی به گذراندن اوقات خود به تنهایی دارند در حالیکه برای افراد برون گرا تحمل چنین شرایطی بسیار سخت و آزار دهنده است. افراد درون گرا سرگرمیهایی چون مطالعه و ... دارند در حالیکه افراد برون گرا در شرایط جمعی و سرگرم کننده لذت می‌برند مثل بازیهای دسته جمعی. چنین ویژگیهایی به تعداد زیادی وجود دارند که البته گاه همان بودن ویژگیهای طرفین و گاه ناهمسانی آنها می‌تواند فاکتوری برای ازدواج موفق باشد. به عنوان مثال ازدواج فرد درون گرا با فرد درون موفق آمیزتر خواهد بود تا ازدواج درون گرا با فردی برون گرا در حالیکه سلطه جوئی یک ویژگی است که حتما باید ناهمسانی آن در طرفین مورد توجه قرار گیرد. دو فرد سلطه جو میزان تسلط بیشتری در زندگی مشترک خواهند داشت تا ازدواج فردی سلطه جو با فردی سلطه پذیر.

نوشته شده توسط محسن عزیزی در پنجشنبه 5 مرداد1385

لینک ثابت آرشیو نظرات

ازدواج ( روانشناسی ازدواج )

نگاه اجمالی

حدود 95 درصد از آدمیان در برهه‌ای از زمان ازدواج می‌کنند و دلیل خوبی نیز برای این کار وجود دارد. داده‌ها حاکی از آن است که افراد متاهل از لحاظ روانی و جسمانی نسبت به افراد مجرد کارکرد بهتری دارند. همچنین ازدواج با شادکامی بیشتر رابطه دارد. درمان گران معتقدند که یک ازدواج خوب از لحاظ روانی نیز خاصیت درمانی داشته و می‌تواند به شخص در غلبه بر عوارض ناخوشایند دوران کودکی کمک کند. ر طبق تحقیقات میان نا آرامی‌های ناشویی و اختلال جسمانی و عاطفی یک رابطه صریح و روشن وجود دارد. از آنجایی که ازدواج موفق و سالم با کارکرد عمومی سالم و ازدواج ضعیف و ناموفق با کارکرد کلی ضعیف رابطه دارد، درک عواملی که این دو حالت را از یکدیگر مجزا می‌سازند، نکته با ارزشی خواهد بود.

عوامل مربوط به شرایط زندگی

درآمد و اشتغال

درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایت مندی زناشویی پایین همراه است. هنگامی که زوجین دائما درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایت مندی زناشویی پایین خواهد بود. بویژه برای شوهرها ، رضایت مندی شغلی با خشنودی زناشویی رابطه دارد. اما موفقیت شغل نیز ممکن است مسائل و مشکلات خاص خود را داشته باشد. معلوم شده است که اگر شوهران پر درآمد مجبور باشند قسمت عمده‌ای از زمان را بیرون از خانه به سر ببرند، رضایت مندی زناشویی کاهش می‌یابد. بررسی‌ها درباره اثرات زمان مصرف شده برای کار به جای بودن در خانه ظاهرا می‌تواند حاکی از آن باشد که اگر زنان در خارج از خانه کار بکنند، ازدواج‌ها به خطر می‌افتد.

فرزندان

هوفمان و می نیس گزارش کردند که بسیاری از والدین معتقدند داشتن فرزند باعث نزدیکی زن و شوهر به یکدیگر می‌شود. و برخی از زوجها به این امید بچه‌دار می‌شوند که این کار رابطه آنها را تقویت کند. گزارش‌ها حاکی از آن است که بسیاری از زن و شوهرهایی که پس از تولد فرزندان در خطر تباهی زناشویی قرار دارند آنهایی هستند که سازگاری زناشویی شان قبل از ورود فرزندان در نازلترین درجه بوده است. زوجهایی که قبل از تولد کودکان کارکرد سالمی داشته‌اند، با تجربه پدر و مادر بودن کنار می‌آیند. ظاهرا فرزند داشتن به امید بهبود یک ازدواج متزلزل کاری اشتباه است.بهترین کار این است که ابتدا ازدواج را بهبود بخشید. والدین بالقوه می‌توانند با بحث راجع به معایب و محاسن احتمالی پدر و مادر شدن ، خود را برای بچه‌دار شدن آماده سازند. ممکن است آنها به بحث راجع به موضوعهایی از قبیل تنظیم مسئولیتهای مربوط به فرزند پروری و فنون آن بپردازند. عشق به کودک بطور خود به خود در زمان تولد به جوش نمی‌آید. در اینجا نیز به مانند سایر صورتهای کشش و جاذبه بین فردی ، هنگامی که تجربه‌های زندگی به قدر کافی به دست آمد، این علاقه بوجود می‌آید.

بیماری

بیماری همسر می‌تواند در حکم بحران باشد. این همان زمانی است که رابطه تضعیف یا تقویت می‌شود. دوثرمن دریافت که به دنبال حمله قلبی شوهر ، عده قلیلی از ازدواجها به تباهی می‌گرایند، قسمت عمده‌ای از ازدواجها تغییر نمی‌کنند و مابقی نیز بهبود می‌یابد. تعجبی ندارد بدانیم که کارکرد زناشویی قبل از وقوع بیماری ، عامل مهمی در تعیین نحوه مقاومت خانواده در برابر فشار روانی ناشی از بیماری به شمار می‌آید.ایثار همسر سالم در هنگام بیماری صرفا زمانی می‌تواند به تحکیم ازدواج کمک کند که فرد بیمار معتقد باشد انگیزه این ایثار عشق بوده است. اما اگر در حکم وظیفه تلقی شود، چنین تحکیمی صورت نخواهد گرفت. اگر ازدواج مذبور پیش از بیماری به عنوان رابطه‌ای عاشقانه محسوب گردد، احتمالا ساده‌تر آن است که انگیزه این ایثار را عشق بدانیم.

حسادت

با این که عده‌ای حسادت را مدرک غیر مستقیمی برای عشق نیرومند تلقی می‌کنند، اما اگر قرار باشد که این وضعیت سالها به طول بینجامد آن گاه می‌تواند امری ناراحت کننده و ناخوشایند باشد. میزان حسادت در ازدواج با رضایت مندی زناشویی رابطه معکوس دارد؛ هر چه حسادت بیشتر باشد کیفیت رابطه پایین‌تر است.

نوشته شده توسط محسن عزیزی در چهارشنبه 4 مرداد1385

لینک ثابت آرشیو نظرات

روانشناسی ازدواج ( روانشناسی ازدواج )

مقدمه

ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار می‌رود. نتایج اطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانی و روان شناختی تأکیده کرده‌اند. در دهه‌های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان بالینی و خانواده به کیفیت روابط زناشویی ، رضایت زوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلی آنچه در مباحث روانشناسی ازدواج مورد توجه است بررسی عوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرایط کیفی ازدواج است که مباحثی چون نقش عوامل مادی ، فرهنگی ، روانی ، شخصیتی را بر تصمیم گیری ازدواج و رضایت ازدواج را در بر می‌گیرد.

تاریخچه روانشناسی ازدواج

ازدواج به عنوان یکی از رویدادهای مهم مرحله انتقال به بزرگسالی مقوله‌ای بسیار پیچیده است. شروع مطالعه علمی و دقیق در این مورد به سال 1930 بر می‌گردد، که بطور گسترده‌تر در سال 1950 تغییراتی عمیق در پروژهشهای مربوط به آن صورت گرفت. اولین تحقیق منتشر شده در مورد روانشناسی ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به این سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهایی می‌تواند بین ازدواج موفق و نا‌موفق داشته باشد.

مباحث روانشناسی ازدواج

بطور کلی می‌توان گفت در روانشناسی ازدواج دو دسته مبحث کلی مورد توجه است. یک دسته مباحثی است که به شرایط قبل از ازدواج و در واقع به مرحله تصمیم گیری برای ازدواج می‌شود، در دسته دیگر مطالبی را شامل می‌شود که به مراحل حین ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زیر به برخی از آنها می‌پردازیم.

تصمیم گیری برای ازدواج

در این مرحله تلاش می‌شود سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که یک فرد چگونه می‌تواند زوج مناسبی برای خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چه اولویتهایی را مد نظر قرار دهد؟ آیا شرایط مادی مهمتر هستند یا شرایط خانوادگی و فرهنگی؟ عوامل شخصیتی تا چه اندازه می‌تواند ازدواج موفقی را پیش بینی کند؟ آیا تناسب و همانندی در صفات شخصیتی مهمتر است یا مکمل بودن این خصوصیات؟ چگونه می‌توان فهمید دو نفر از لحاظ شخصیتی چقدر با یکدیگر تناسب دارند و غیره. روانشناسی ازدواج تلاش کرده با انجام تحقیقاتی به سؤالات فوق پاسخهای مناسب ارائه داده و نتایج یافته‌های خود را در فرآیند مشاوره ازدواج در اختیار افراد قرار دهد. آنچه در فرآیند مشاوره ازدواج در این مرحله مورد توجه است، رعایت اصل تناسب و اصل اولویت بندی است. بر اساس اصل تناسب گفته می‌شود هر اندازه افراد از لحاظ شرایط مادی ، فرهنگی و شخصتی ، تحصیلی متناسب با یکدیگر باشند ازدواج موفقتری خواهند داشت. به همان اندازه که ازدواج یک فرد از طبقه اقتصادی بسیار بالا با فردی از طبقه اقتصادی پایین عدم هماهنگی و در نتیجه احتمال عدم موفقیت را به همراه خواهد داشت، عدم تناسب ویژگیهای شخصیتی نیز (حتی بیشتر) مشکلات عمیق را بروز خواهد داد.

تصور کنید ازدواج یک فرد با
ویژگی شخصیتی برونگرایی با فردی با ویژگی شخصیتی درونگرایی را. با توجه به اینکه افراد برونگرا تمایلات شدید به شرایط بیرونی مثل برقراری روابط اجتماعی ، حضور در جمع و غیره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهایی را بیشتر می‌پسندند، به نظر شما ازدواج موفقی خواهند داشت. بر اساس اصل الویت بندی گفته می‌شود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردی که از تمام جنبه‌ها مطابق با شرایط و مدارکهای فرد باشد پایین است، بنابراین توصیه می‌شود با اولویت بندی و امتیاز دهی به هر یک از جنبه‌های مورد ملاک ، تصمیم گیری را آسانتر انجام دهند. این نوع اولویت بندی در کلیه تصمیم گیریها مورد نظر است.

شروع و تداوم ازدواج

در این مرحله مسائلی مورد بررسی قرار می‌گیرند که آغاز یک ازدواج موفق و تداوم آنرا تحت تأثیر قرار می‌دهند. با توجه به اینکه دو فردی که با امر ازدواج تصمیم می‌گیرند زندگی مشترکی را زیر یک سقف آغاز کنند، تفاوتهای عمیقی دارند که بخشی از آن به تفاوتهای زن و مرد و بخش دیگر به تفاوتهای اقتصادی ، فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی و ... باز می‌گردد. رسیدن به یک خط تعادلی مشترک به نظر ، کلی مشکل می‌رسد. البته در اوایل زندگی با توجه به ویژگی آرمانگرایی که هر دو طرفین دارند، این مشکلات هر چند وجود دارند اما شاید کمتر به چشم بخورند. در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهای جوان مطالبی را که معمولا به عنوان عوامل آسیب رسان به رابطه همسران شناخته می‌شوند بشناسند و در مواردی که به استحکام روابط آنها کمک می‌کنند آموزش بینند. روان شناسی ازدواج در این مرحله آشنایی با تفاوتهای زن و مرد ، روند حل مسأله ، مواجهه با تغییرات اساسی ، شیوه تعاملات مناسب را آموزش می‌دهد.

چه عواملی تأثیر منفی بر ازدواج می‌گذارند؟

عوامل زیر در عدم موفق ازدواج تأثیرات اساسی دارند:

  • عدم تناسب فرهنگی ، اجتماعی ، شخصیتی و اقتصادی
  • عدم آشنایی زوجها با برقراری ارتباط مناسب و تعاملات سازنده: زوجهایی که روابط متعادلتری برقرار می‌کنند، معمولا موفقتر هستند. زوجهای ناموفق افرادی بوده‌اند که یک یا هر دو آنها توان برقراری رابطه مثبت را نداشته‌اند یا بیش از حد به این روابط بها داده‌اند، بطوری که به نوعی وابستگی کشانده شده‌اند. به عبارتی به همان اندازه که سردی در روابط عمدتا مشکل آفرین است، علاقمندی مفرط و خارج از حد که به صورت وابستگی و چسبندگی ظاهر می‌شود مشکل آفرین خواهد بود.
  • عدم آشنایی زوجها با فرآیندهای حل مسأله و مواجهه با تغییرات اساسی زندگی: با توجه به اینکه هر فردی در طول زندگی خود با مسائل و مشکلاتی مواجه می‌شود، برای حل این مسائل فنونی را بکار می‌برد. برخی از این فنون منفی و برخی دیگر مثبت هستند. هر چه زوجها توان حل مشکلات را به شیوه مثبت داشته باشند و مثلا بجای قهر ، داد و بیداد و غیره که شیوه‌های منفی هستند، به شیوه مؤثرتری مثل بحث و گفتگوی آرام و ... مسائل ما بین خود را حل و فصل کنند، موفقتر خواهند بود.
  • ازدواج قبل از 20 سالگی و یا پس از 30 سالگی
  • زوجین بعد از یک اتفاق یا حادثه ناراحت کننده ازدواج کرده باشند.
  • یک یا هر دو شریک زندگی در صدد فاصله گرفتن از خانواده اصلی خود باشند، یا یکی یا هر دو آنها به خانواده خود وابسته باشند.
  • زوجین دارای منظومه‌ای از برادران و خواهران ناسازگار باشند.
  • زوجین در محلی بسیار نزدیک یا بسیار دور از هر یک از خانواده‌های اصلی خود سکونت داشته باشند.
  • زوجین از نظر مالی ، فیزیکی و یا عاطفی به خانواده خود وابسته باشند.
  • زوجین قبل از یک دوره آشنایی 6 ماهه و یا پس از دوره نامزدی سه ساله ازدواج کرده باشند.
  • جشن ازدواج بدون حضور اعضاء خانواده یا دوستان برگزار شده باشد.
  • زن پیش از ، یا در طول اولین سال ازدواج باردار شده باشد.
  • هر یک از زوجین با برادران ، خواهران و یا والدین خود رابطه ضعیفی داشته باشد.
  • هر یک از زوجین دوران کودکی یا نوجوانی خود را دوران ناخوشایند تلقی می‌کنند.
  • الگوها در هر یک از خانواده‌های زوجین بی‌ثبات باشد.

ترغیب به ازدواج آسان :.

از آغـاز ایـن سـوره تـا بـه اینجا طرق حساب شده مختلفى براى پیشگیرى ازآلودگیهاى جنسى مطرح شده است .
در اینجا به یکى دیگر از مهمترین طرق مبارزه با فحشا که ازدواج ساده وآسان , و بى ریا و بى تکلف اسـت , اشـاره شـده , زیـرا ایـن نکته مسلم است که براى برچیدن بساط گناه , باید از طریق اشباع صحیح و مشروع غرائز وارد شد, آیه شریفه مى فرماید: ((و مردان و زنان بى همسر را همسر دهید, و هـمـچـنـیـن غـلامـان و کنیزان صالح و درستکارتان را)) (وانکحوا الا یامى منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ).بدون شک اصل تعاون اسلامى ایجاب مى کند که مسلمانان در همه زمینه هابه یکدیگر کمک کنند ولى تصریح به این امر در مورد ازدواج دلیل بر اهمیت ویژه آن است .اهـمـیـت این مساله تا به آن پایه است که در حدیثى از امیرمؤمنان على (ع )مى خوانیم : ((بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر براى امر ازدواج میانجیگرى کنى , تا این امر به سامان برسد))!.
و از آنـجـا کـه یک عذر تقریبا عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زیربارازدواج و تشکیل خانواده مـسـاله فقر و نداشتن امکانات مالى است قرآن به پاسخ آن پرداخته , مى فرماید: از فقر و تنگدستى آنـها نگران نباشید و در ازدواجشان بکوشیدچرا که ((اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نیاز مى سازد))(ان یکونوا فقرا یغنهم اللّه من فضله ).
و خداوند قادر بر چنین کارى هست , چرا که ((خداوند واسع و علیم است ))(واللّه واسع علیم ).
قـدرتـش آن چنان وسیع است که پهنه عالم هستى را فرا مى گیرد, و علم اوچنان گسترده است کـه از نـیـات هـمه کس مخصوصا آنها که به نیت حفظ عفت وپاکدامنى اقدام به ازدواج مى کنند آگاه است , و همه را مشمول فضل و کرم خود قرارخواهد داد.
بـعـد از ازدواج , شخصیت انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعى مى شود وخود را شدیدا مسؤول حـفظ همسر و آبروى خانواده و تامین وسائل زندگى فرزندان آینده مى بیند, به همین دلیل تمام هـوش و ابتکار و استعداد خود را به کارمى گیرد و در حفظ درآمدهاى خود و صرفه جویى , تلاش مى کند و در مدت کوتاهى مى تواند بر فقر چیره شود.
و بـدون شـک امـدادهـاى الهى و نیروهاى مرموز معنوى نیز به کمک چنین افراد مى آید که براى انجام وظیفه انسانى و حفظ پاکى خود اقدام به ازدواج مى کنند.(آیـه )ـولى از آنجا که گاه با تمام تلاش و کوشش که خود انسان و دیگران مى کنند وسیله ازدواج فـراهـم نمى گردد و خواه و ناخواه انسان مجبوراست مدتى را با محرومیت بگذراند, مبادا کسانى کـه در ایـن مـرحـله قراردارند گمان کنند که آلودگى جنسى براى آنها مجاز است , و ضرورت چـنـین ایجاب مى کند, لذا بلافاصله در این آیه دستور پارسایى را هر چند مشکل باشد به آنهاداده , مـى گـویـد: ((و آنـهـا که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند, تا خداوندآنان را به فضلش بى نیاز سازد)) (ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتى یغنیهم اللّه من فضله ).سپس از آنجا که اسلام به هر مناسبت سخن از بردگان به میان آید عنایت وتوجه خاصى به آزادى آنـهـا نـشان مى دهد, از بحث ازدواج , به بحث آزادى بردگان از طریق ((مکاتبه )) ـبستن قرارداد بـراى کارکردن غلامان و پرداختن مبلغى به اقساط به مالک خود و آزاد شدن پرداخته , مى گوید: ((و بـردگانى که از شما تقاضاى مکاتبه (براى آزادى ) مى کنند با آنها قرارداد ببندید, اگر رشد و صـلاح در آنـان احـسـاس مـى کـنـیـد)) (والذین یبتغون الکتاب مما ملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا).سـپـس بـراى ایـن کـه بـردگـان به هنگام اداى این اقساط به زحمت نیفتند دستورمى دهد که ((چیزى از مال خداوند که به شما داده است به آنها بدهید)) (وآتوهم من مال اللّه الذى آتیکم ).
هدف واقعى این است که مسلمانان این گروه مستضعف را تحت پوشش کمکهاى خود قرار دهند تا هر چه زودتر خلاصى یابند.
در دنـبـالـه آیـه به یکى از اعمال بسیار زشت بعضى از دنیا پرستان در موردبردگان اشاره کرده , مـى فـرمـاید: ((کنیزان خود را به خاطر تحصیل متاع زودگذر دنیامجبور به خودفروشى نکنید, اگـر آنـهـا مى خواهند پاک بمانند))! (ولا تکرهوافتیاتکم على البغا ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحیوة الدنیا).این آیه نشان مى دهد که تا چه حد در عصر جاهلیت مردم گرفتار انحطاط وسقوط اخلاقى بودند که حتى بعد از ظهور اسلام نیز بعضا به کار خود ادامه مى دادند, تا این که آیه فوق نازل شد و به این وضـع نـنـگـیـن خاتمه داد, اما متاسفانه در عصر ما که بعضى آن را عصر جاهلیت قرن بیستم نام نهاده اند در بعضى ازکشورها که دم از تمدن و حقوق بشر مى زنند این عمل به شدت ادامه دارد.در پایان آیه ـچنانکه روش قرآن است ـ براى این که راه بازگشت را به روى گنهکاران نبندد بلکه آنـهـا را تـشـویـق بـه توبه و اصلاح کند مى گوید: ((و هر کس آنها را براین کار اکراه کند (سپس پـشیمان گردد) خداوند بعد از اکراه آنها آمرزنده و مهربان است )) (ومن یکرههن فان اللّه من بعد اکراههن غفور رحیم ).(آیـه )ـدر ایـن آیـه ـهمان گونه که روش قرآن است ـ به صورت یک جمع بندى اشاره به بحثهاى گذشته کرده , مى فرماید: ((ما بر شما آیاتى فرستادیم که حقائق بسیارى را تبیین مى کند)) (ولقد انزلنا الیکم آیات مبینات ).و نـیز ((مثلها و اخبارى از کسانى که پیش از شما بودند)) و سرنوشت آنها درس عبرتى براى امروز شماست ((ومثلا من الذین خلوا من قبلکم ).((و موعظه و پند و اندرزى براى پرهیزکاران )) (وموعظة للمتقین ).(آیـه )ـیـه نور! پیوند و ارتباط این آیه با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مساله عفت و مبارزه با فحشا با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود, و از آنجا که ضامن اجراى هـمـه احکام الهى , مخصوصا کنترل کردن غرائز سرکش , بخصوص غریزه جنسى که نیرومندترین آنـهاست بدون استفاده ازپشتوانه ((ایمان )) ممکن نیست , سرانجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده واز آن سخن مى گوید.
نخست مى فرماید: ((خداوند نور آسمانها و زمین است )) (اللّه نور السموات والا رض ).اگـر بـخـواهـیم براى ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلى از موجودات حسى این جهان انتخاب کنیم ـگـرچـه مـقـام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است ـ آیا جز ازواژه ((نور)) مى توان استفاده کرد؟! همان خدایى که پدیدآورنده تمام جهان هستى است , روشنى بخش عالم آفرینش است , همه مـوجـودات زنده به برکت فرمان اوزنده اند, و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه اى لطف خود رااز آنها بازگیرد همگى در ظلمت فنا و نیستى فرو مى روند.و جالب این که هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایى کسب مى کند:.
قرآن نور است چون کلام اوست .آیین اسلام نور است چون آیین اوست .پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.امامان معصوم انوارا لهى هستند چون حافظان آیین او بعد از پیامبرانند.((ایمان )) نور است چون رمز پیوند با اوست .علم نور است چون سبب آشنایى با اوست .
بنابراین اللّه نور السموات والا رض .بـلـکـه اگـر نـور را به معنى وسیع کلمه به کار بریم یعنى ((هر چیزى که ذاتش ظاهر و آشکار و ظـاهـرکننده غیر باشد)) در این صورت به کار بردن کلمه ((نور)) در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نـخواهد داشت , چرا که چیزى در عالم خلقت از او آشکارترنیست , و تمام آنچه غیر اوست از برکت وجود او آشکار است .
و به این ترتیب همه انوار هستى از نور او مایه مى گیرد, و به نور ذات پاک اومنتهى مى شود.
قـرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگى نور الهى را در اینجا مشخص مـى کـنـد و مى فرماید: ((مثل نور او (خداوند) همانند چراغ دانى است که در آن چراغى (پرفروغ ) باشد, آن چراغ در حبابى قرار گیرد, حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان )) (مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فى زجاجة الزجاجة کانها کوکب درى ).
و ((ایـن چـراغ بـا روغنى افروخته مى شود که از درخت پربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى )) (یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة ولا غربیة ).روغـنش آن چنان صاف و خالص است که ((نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود))! (یکاد زیتها یضئ ولولم تمسسه نار).((نورى است بر فراز نورى )) (نور على نور).و ((خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى کند)) (یهدى اللّه لنوره من یشا).((و خداوند براى مردم مثلها مى زند)) (ویضرب اللّه الا مثال للناس ).((و خداوند به هر چیزى داناست )) (واللّه بکل شى علیم ).توضیح این مثل : نور ایمان که در قلب مؤمنان است داراى همان چهارعاملى است که در یک چراغ پرفروغ موجود است :.((مـصـبـاح )) همان شعله هاى ایمان است که در قلب مؤمن آشکار مى گردد وفروغ هدایت از آن منتشر مى شود.
((زجاجة )) و حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم مى کند.و ((مـشکوة )) سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و آگاهى وعلوم و افکار اوست که ایمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مى دارد.
و ((شـجـرة مبارکة زیتونة )) (ماده انرژى زا) همان وحى الهى است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکى مى باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله ور و پربارمى گردد.در حـقـیـقـت ایـن نور خداست , همان نورى که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر برآورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن ونورانى مى کند.دلائلى را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحى آمیخته مى شود و مصداق نور على نور مى گردد .و هم در اینجاست که دلهاى آماده و مستعد به این نور الهى هدایت مى شوندو مضمون ((یهدى اللّه لنوره من یشا)) در مورد آنان پیاده مى گردد.و این نور وحى باید از آلودگى به گرایشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى که موجب پوسیدگى و کدورت آن مى شود برکنار باشد.آن چـنـان صـاف و زلال و خـالى از هرگونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهاى وجود انسان را بسیج کند, و مصداق ((یکاد زیتهایضیئ ولو لم تمسسه نار)) گردد.
(آیه )ـتا به اینجا ویژگیها و مشخصات این نور الهى , نور هدایت و ایمان را در لابلاى تشبیه به یک چراغ پرفروغ مشاهده کردیم , اکنون باید دید این چراغ پرنور در کجاست ؟ و محل آن چگونه است ؟.آیـه مـى فرماید: این چراغ پرفروغ ((در خانه هایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بـالا بـرند و مرتفع سازند)) تا از دستبرد دشمنان و شیاطین وهوس بازان در امان باشد (فى بیوت اذن اللّه ان ترفع ).((و (خانه هایى که ) ذکر نام خدا در آن برده مى شود)) و آیات قرآن و حقایق وحى را در آن بخوانند (ویذکر فیها اسمه ).امـا ایـن که منظور از این ((بیوت )) (خانه ها) چیست ؟ پاسخ آن از ویژگیهایى که در ذیل آیه براى آن ذکـر شـده اسـت روشـن مـى شـود, آنـجـا کـه مى گوید: ((و هر صبح وشام در آنها تسبیح او مى گویند)) (یسبح له فیها بالغدو والا صال ).
(آیـه )ـ((مـردانـى کـه نه تجارت آنها را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زکات باز مى دارد و نه خرید و فروش )) (رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر اللّه واقام الصلوة وایتا الزکوة ).((آنـهـا از روزى مى ترسند که دلها و دیده ها در آن دگرگون و زیر و رو مى شود))(یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والا بصار).ایـن ویـژگـیها نشان مى دهد که این بیوت همان مراکزى است که : به فرمان پروردگار استحکام یـافـتـه و مـرکز یاد خداست و حقایق اسلام و احکام خدا از آن نشرمى یابد, و در این معنى وسیع و گسترده , مساجد, خانه هاى انبیا و اولیا, مخصوصاخانه پیامبر(ص ) و خانه على (ع ) جمع است



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد